شبهای یلدایت

 

بوی مرطوب موهای همیشه خرمات را سر می کشم…خرما های نان آلوده…

 

دنگ دنگ دنگ…آهای دخترک بوسه فروش!!!!!!!!!

 

هزار های قبیله‌ات…سیگارهای پک نزده…لبهای خون آلوده

 

انگشتانت…بوسه های نداده آویزان لبهای سرخت…

 

حنجره می خراشند…

 

پنجره می فروشند…

 

-آهااااااااااااااااااااااای دختر!!اوهوووووووووووووی….

 

دنگ دنگ دنگ تمام ساعتهای آویزان سینه های      برهنه…زلیخاهای آبستن

شبهای بلند یلدایت…

 

کودکان برآمده شکم…خرما خرما خرما…لبوهای

 

کبود…بوی چرب زیر بغلهای اصلاح نشده…عق!!!

 

میخکهای سرخ و سفید…

 

این همه دخترکان ایستاده

تو هنوز منگ دنگ دنگ دنگ همه ساعتهای شش

 

///سه جفت چشم…عسلی…سبز…سیاه!…

 

بوسه ضربدر سه…

 

شش های دستهای ملتمس…آ…کشیده بادامهای

 

 سیراب…بهشت را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.