از نوعی دیگر -۱

«…بوی سیگارش می پیچید توی دماغش که حالا سرش را عقب تر کشیده بود و زل زده بود به صورتش،چشمهای گرد و قهوه ای…قهوه ای روشن…خیلی روشن…خیره شده بود به مردمک متحیری که هراسان خیره اش بود و بو می کشید.
جلوی سفیدی زنگ زدهء دری ایستادند،انتهای راهرو ساکت تر بود.در با صدای نفرت انگیزی باز شده بود.زن تن گنده اش را تپانده داخل اتاقک که خودش را جمع کرده بود گوشه تنگ اتاقی که همه اش گوشه بود:«بلند شو!!»
پاهایش را جمع کرد زیر شکمش و با انگشتان لاغر زردی که شست هایش را می شمرد مرتب،چشم دوخته بود به کفشهای انگلیسی سیاه براق که آرام به سویش می خزید«مریم!»
بازوهایش را فشار می داد و می کشیدش بالا تا بوی سیگارش بپیچد توی دماغش،چشمهای سیاه دختر هنوز نگاهش نمی کرد با چشمهای قهوه ای روشنش موهای مرتبی داشت و بوی مریم تندی می داد…انگشتان سیاهش را لغزانده بود روی آستین من که حالا خاکی می شد…با دردی که حالا از زیر ناخنهای مرد می خزید زیر پوستش…»

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.