سیاحت‌نامه – تبریز – ۱

لحظه‌ی سال تحویل را خواب ماندم!، خواهر زاده‌ام که زنگ زد، برای تبریک سال نو، خیلی دلم گرفت! اخم‌هایم رفت توی هم که هداک‌م زنگ زد! خب شما هم بودید ذوق می‌کردید، هوم؟!

 

در کل امسال جور دیگری است، همه‌چیزش یک‌جور دیگری است … حتی تبریزگردی من و خواهرزاده‌هایم با همه‌ی سال‌های دیگر فرق داشت.

من و خواهرزاده‌هایم، عادت داریم هفتم فروردین هر سال، می‌افتیم به جان تبریز و سیاحتی می‌کنیم(عکس‌های سال‌های قبل را در فوتو سوسن‌ می‌توانید ببینید)، هر سال، از خانه‌ی مشروطه شروع می‌شدیم، بعد می‌رفتیم مسجد جامع و از آن طریق و از میان بازار می‌رسیدیم به خیابان دارایی، از آنجا به میدان شهرداری(ساعت)، موزه آذربایجان، مسجد کبود، مقبره‌الشعرا، بقعه امام‌زاده سیّد حمزه(که من عاشق‌ش هستم) و آخر سر هم برمی‌گشتیم همان حوالی میدان ساعت و می‌رفتیم سراغ دومین خاکی که در این شهر برایم عزیز است و سر می‌گذاشتم روی زانوی ارک پیر و درددلی و …

 

گاهی به مسجد صاحب‌الامر که حالا شده است موزه‌ی کتابت قرآن کریم هم سری می‌زدیم. از این مسجد مادرم حکایت‌های زیادی دارد. می‌گفت در این مسجد سنگ بزرگی بوده است که رایج بوده اگر کسی حاجتی داشته است، نیت می‌کرده و سعی می‌نمود آن‌را بلند کند، اگر می‌توانست، روا می‌شد و اگر نه، یعنی مقبول نبوده است. این مسجد سال‌ها ویران مانده بود و به علت عملیات احداث پاساژهای تجاری توسط شهرداری وقت، قسمت اعظم آن نابود شده است. گاهی که مادر هوس آنجا را می‌کرد و می‌رفتیم، مسجد خرابه‌ای را می‌دیدم که پشت حصارهای بدترکیب، کفترها بق‌بق کنان در طاقی‌هایش اوج و فرود می‌گرفتند. مادر از روزهایی می‌گفت که آنجا مرکز تعلیم بوده است و بر و رویی داشته است. از بوی عطری که هنوز به مشام‌ش خوش‌تر از آن نرسیده است. دو سه سال پیش که شد موزه‌ی کتابت، مادر را هم بردیم، مادر از مردی که راهنمای موزه بود سراغ سنگ را گرفت، مرد که شروع کرد بگوید مکثی کرد و گفت:«مادر شما مگر چند سال دارید؟!»، تعجب کرده بود که کسی آن سنگ یادش مانده، و گفت که آن سنگ را نگهبانی به طمع گنجی درون سنگ ربوده بوده و مطمعین پس از شکستن سنگ، چون چیزی درونش نیافته بودند، آن را گم و گور می‌کنند … در این موزه، شاید گران‌بهاترین شیء، پیراهن سفیدی باشد که به تمام با آیات قرآنی منقوش است. این پیراهن را در قدیم، بر تن شاهد می‌پوشاندند، از خوف قرآن شهادت به دروغ داده نمی‌شد. این پیراهن قبلاً در موزه آذربایجان بود که اکنون در موزه کتابت نگهداری می‌شود. یکی از درهای آن هم به غایت زیبا و غریب است، تکه‌هایی فلزی که گمان‌م نقره باشند با اشکال متنوع چشم و دست عباس و رخ در جای‌جای آن به تن درب میخ شده است.

 

امسال، مصمم شدیم از جاهای دیگری دیدن کنیم، برای همین از چهارراه باغ‌شمال و منزل شهریار شروع کردیم. موزه‌ی ادبی استاد که به محض ورود آنقدر ساده و خودمانی است که مثل خودش از شنیدن صدایش بغض‌ت می‌ترکد، با اتاق‌های کوچک و خالی و دیوارهایی مملو از عکس، اتاق نشیمن استاد، لباس‌هایش و … حیدربابایه‌ سلام‌ش …

 

بعد از آنجا رسیدیم به دانشکده معماری تبریز، که مشتمل بر سه عمارت به ترتیب قدمت؛ بهنام( دوره زندیه ۲۷۰ سال پیش)، قدکی( اوایل قاجاریه) و گنجه‌ای( اواسط قاجاریه) است. خانه‌ها به همان ترتیب زیباتر هم هستند. خانه‌ی بهنام، دیوارهای منقوش به نقوش مینیاتوری و پنج‌دری‌هایی به غایت زیبا دارد. اندرون و بیرون‌ش منظم‌تر و ساده‌تر است. دالان‌ها و راه‌پله‌هایش متفاوت از آن دو خانه‌ی دیگر است. گچ‌بری‌های ایوان و سر ستون‌های فوق‌العاده زیبایی دارد. این سه خانه، که با برداشته شدن دیوار بینابینی به هم درآمیخته‌اند و در مجموع به عنوان دانشکده معماری مورد استفاده قرار گرفته‌اند، در ایام نوروز و تابستان مورد بازدید عموم قرار می‌گیرد. به همان ترتیب که از پیچیده‌گی نقوش و تنوع آجر چینی‌های این سه خانه کم می شود به مدرن شدن آنها افزوده می‌شود. در نهایت خانه‌ی گنجه‌ای امروزی‌تر است.

 

موزه سنجش، که محل نگهداری لوازم سنجش است، خانه‌ی سلماسی‌‌هاست که به شدت تعمیر و مرمت شده است. با اینکه این خانه، دبدبه و کبکبه آن سه خانه‌ی پیشین را ندارد، دیدن‌ش خالی از لطف نیست. خصوص اینکه مورد مشترک همه‌ی آنها حوض‌خانه‌ای در زیر زمین خانه‌هاست …

 

بعد از اینکه در همان رستوران همیشه‌گی، خودمان را از خجالت شکم‌هایمان درآوردیم، رفتیم سراغ حمام نوبر.

«حمام نوبر» بعد از وفات صاحبه حمام توسط شهرداری خریداری می‌شود و آماده تخریب می‌شود برای ساخت پاشاژ تجاری! که توسط میراث فرهنگی نجات داده می‌شود و بعد از حدود چهارده سال مرمت، هنوز نیمه کاره است. اطلاع زیادی نتوانستم از این محل کسب کنم جز اینکه حدود دویست سال قدمت دارد و به علت خرابی‌های زیاد، هنوز نتوانسته‌اند به خوبی مرمت‌ش کنند. راهروی ورودی حمام، با تابلوهای مینیاتوری فوق‌العاده‌ای تزئین شده‌ است. این تابلوها حدود یک و نیم متر پهنا و دو تا سه متر درازا دارند.  تصاویر سمبلیک و حماسی هستند و چهره‌هایی از پادشاهان گذشته در آنها نقش بسته‌اند. درون گرمابه، هنوز تکمیل نشده است. (تصاویر را در فوتو سوسن‌ ببینید.)

 

ادامه دارد …

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.