من یک جهان سومی هستم.

خوب! این مطلب را قرار بود زودتر از این بنویسم. زودتر از این یعنی به محض اینکه از تهران برگشتم. ولی یادم رفت. بعد «بزرگترین بازار سرپوشیده‌ی جهان» که زخم خورد، یادم افتاد.

 

پیش از این هم در مورد طرز فکر ناهید نوشته بودم. اینبار هم که تهران بودم، یکی دو سه تا بحث دوستانه با هم داشتیم که البته ترجیح دادم زیاد بسط‌ش ندهم. اول برای اینکه وقت‌م کم بود. دوم اینکه می‌دانستم بحث‌م با او به جایی نمی‌رسد.

یادم نیست بحث‌مان از کجا شروع شد و اصلاً چرا شروع شد ولی به گمانم ناهید بود که شروع کرد. گفتگویش پیرامون سخنرانی احمدی‌نژاد در سازمان ملل و اینها بود. من بیشتر گوش می‌دادم. و فکر می‌کردم به ناهید و اینکه خودش به این نتایج خفن دست یافته است یا همه‌اش تحت تأثیر محیطی است که در آن زندگی می‌کند؟ این همه مدت آشنایی، از زمانی که او مرا به صراط مستقیم و گریه کردن برای امام حسین دعوت می‌کرد و من انکار می‌کردم می‌شناختم‌ش و حالا، همین ناهید داشت با شدت و حدت عجیبی به ریش همین اعتقادات می‌خندید!

دگردیسی ناگزیر است. اما، دگردیسی یک فرایند غریزی است. یک اتفاق ناآگاه است. فاقد ‌شعور است. فکری در پس ِ این دیگردیسی نیست. فرمان بر اساس تحلیل و منطق نیست. فرمانی نوشته شده در بطن زنجیره‌ی ژنتیکی است.

به ناهید نگاه می‌کردم و گاهی تماشای صورت‌ش، ذهن مرا از بحث گریز می‌داد. سر رشته از دستم رها می‌شد. می‌گفت از پول نفت و گرانی و تورم و دروغ و دغل و سیل در استان‌های شمالی. از فرهنگ. از تمدن. از وحشی‌گری. از خیلی چیزها.

من بیشتر تأکیدم روی نهادینه کردن فرهنگ بود و ناهید می‌گفت نه! دولت باید چماق به دست بگیرد و مردم را به زور فرهنگ‌مند کند! گفتم اگر چماق به دست بگیرد توی نوعی نمی‌آیی منبر بگذاری که دولت مستبد است؟ گفت نه! زیاد حرف زد. و آخر سر خودش مثال زد که چطور محمد (پسرش) حواسش هست به رفتار و کردار او و پدرش. گفتم این همان نهادینه کردن فرهنگ است. رسیدی به حرف من! من می‌گویم چرا باید دست روی دست بگذارم و انتظار داشته باشم که همه‌ی بار فرهنگی را «دولت» به دوش گیرد؟ تنها به این دلیل که مملکتی که من در آن زندگی می‌کنم سرزمینی نفت‌خیز است؟ بچه‌ها تا شش سالگی از آن خانواده‌ها هستند و دولت انتظار دارد سنگ بنای فرهنگ تا شش سالگی توسط خانواده گذارده شود. بعد، با شروع تحصیلات اجباری، این مهم به دولت موکول می‌شود ولیکن باز هم وظیفه از خانواده ساقط نمی‌شود. ولی در ایران، خانواده می‌گوید وقتی بزرگ شد یاد می‌گیرد و دولت می‌گوید خانواده باید یاد می‌داد و اینطوری می‌شود که هیچ ساختمان اصولی از فرهنگ اجتماعی در نسل ِ بعد بنا نمی‌شود. این‌طوری می‌شود که ناهید عزیز من می‌گویم تمام این مباحث به این ختم می‌شود که ما، ابداً علاقه‌ای به «رشد» نداریم. این علاقه پیوندی عمیق با «فرهنگ خانوادگی» دارد. و فرهنگ خانواده، به شدت بر فرهنگ اجتماع مؤثر است. تمام این بحث ابتدایی، زیر بنای تمام علومی است که به بررسی ناهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی می‌پردازد. برای همین است که وقتی کسی به جنایتی دست می‌زند، روانشناسان می‌گردند ببینند این بابا در کودکی‌اش تحت چه تربیتی و در چه جوّ خانوادگی بزرگ شده است. نه اینکه بروند یقه‌ی دولت را بگیرند! که البته در ایران برعکس است و عموماً این دولت است که مقصر است. زیرا تاریخ سراسر یأس ایران، این جسارت را به ملت بخشیده است که تمام تقصیرات را بر گرده‌ی دولت بینوا انداخته و خودش را به کوچه‌های علی چپ بزند!

متأسفانه، هیچ علاقه‌ای به «رشد» در  ملت ایران دیده نمی‌شود. این رشد، ترقی، توسعه یا هر چیزی که بخواهیم نامش را بگذاریم، به «وجدان» فردی و جمعی‌ی مردم بستگی دارد. وجدانی که من ِ ایرانی را وا می‌دارد تمام سعی‌ام را بکنم تا فردی مؤثر در ترقی‌ی کشورم باشم. وقتی بتوانم به این درجه برسم، می‌توانم از همه بازخواست کنم. وقتی تمام ِ من‌ها به «رشد» علاقمند شد، ناگزیر دولت نیز که از نخبه‌گان سیاسی که خود تعدادی از همین من‌ها می‌باشند، علاقمند به رشد خواهند بود. به این ترتیب، تصفیه و تزکیه صورت می‌پذیرد و جامعه به سمت آرمان‌های افرادش پیش می‌رود.

این علاقه به «رشد» یک انقلاب است. و لزوماً تمام انقلاب‌ها که نباید سیاسی باشند و در جهت براندازی یک دولت و روی کار آمدن یک دولتت دیگر باشد. قرار نیست در یک سیکل معیوب خودمان را و نسل‌های بعدی‌امان را اسیر کنیم و بطالت، روزمرگی، ضعف، بی‌سوادی، بی‌فرهنگی در اذهان، افکار و منطق ما نفوذ کرده و از ما یک جهان سومی‌ی منفعل بار آورد.

 

ادامه دارد …

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* این سری نوشته، به طرفداری از هیچ جزء اجتماع نیست.

** شدیداً تمایل دارم نظرات شما را در این خصوص بخوانم. ولیکن پیش از قضاوت، می‌خواهم که تا آخر نوشته همراهم باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.