لا أعبد ما تعبدون!

همین است. اینکه بدون رهبری، بدون ایدئولوژی، بدون چینش دوست و دشمن نمی‌توان مبارزه کرد. برای همین است که من هیچ تمایلی به پیروی از کسانی همچون موسوی یا خاتمی و الی ذلک نداشته و ندارم. یکی اینکه به اصطلاح سکانداران و پیشگامان این جنبش، گذشته‌ای که حس کمال‌گرایی را ارضا کنند، ندارند. دو اینکه اکنون و در زمان حال، پیام و هدف و آرمانی متعالی ندارند. سه اینکه توانایی‌ی ریزش و رویش ندارند. نتوانستند در این مدت، ایدئولوژی پرورش بدهند، به کمال برسانند زیرا از همان ابتدا هم آگاهی درست و صحیحی از آنچه قرار بود اتفاق بیافتد نداشتند. قرار بود اتهامی زده شود و غوغا و جنجالی به پا شود و بعد از این به عهده‌ی توده‌ی مردمی بود که تصور می‌کردند با ایشان خواهند بود، که نشد! دست و پای‌اشان را گم کردند و تصور کردند که در صورتی که خود را پشتیبان عده‌ای که سبز به سر و مچ‌شان می‌بندند و می‌سوزانند و ویران می‌کنند و شعار می‌دهند نشان بدهند و بیانیه صادر کنند، می‌توانند راه به جایی ببرند که باز هم نشد. از طرفی راه بازگشت هم نداشتند چون در این صورت به سمتی می‌رفتند که انگشت اتهام به سوی‌اش گرفته بودند، سرخوردگی نفرت‌زایی در پی‌اش بود و هست.

ولی، اولین باری نیست که اسلام با انقلابات سکولاری و انقلابات اصلاحی رو به رو می‌شود. بعد از رحلت حضرت محمد (ص)، تا هم اکنون بارها و بارها شاهد فراز و فرودهای فراوانی بوده است. بزرگترین انقلاب سکولار را در ترکیه‌ی آتاتورک و ایران رضاشاهی داشتیم و انقلاب اصلاحی، قیام فرزند فاطمه بنت محمد بر علیه اسلام اموی است.

همه به نیکی می‌دانستند که حسین (ع) تمایلی به بیعت با یزید ندارد. (عقیده) «مرگ» او حتمی بود. ولیکن نه هر نوع مرگی. (ایدئولوژی) برای همین هم بود که مصمم شد به سرعت از مدینه خارج شود.(خروج) در مکه نیز از بیم آلودن بیت الله الحرام به خون، بر آن شد اعمال حج‌اش را نیمه تمام رها کرده (حرمت) و در راستای دریافت نامه‌هایی از مردمان کوفه، به سمت کوفه حرکت کند. (حرکت) در مسیر این حرکت، «ریزش»ها و «رویش»های بسیاری را به خود می‌بیند. [از این الفاظ استفاده کردم چون از طرف هر دو جناح به شدت استفاده می‌شود] البته کمیت ریزش‌ها بسیار بیشتر از رویش‌هاست، ولیکن کیفیت این رویش‌هاست که به نهضت او عمق و جلا می‌بخشد. یکی از این افراد، زهیر نامی است که روزی در صف یاران محمد جنگیده است و بعد از رحلت نبی، در مرکب معاویه در جنگ صفین به مصاف علی رفته است. بسیار از خاندان علی بیزار است و در مدت زمان همراهی‌ی موازی و اجباری‌اش با کاروان حسین، از تصادف و برخورد با او پرهیز می‌کند. ولیکن، زمانی که کسی از نزد امام او را دعوت می‌کند تا نزد ایشان برود، علی‌رغم اکراه شدیدی که داشته، به سفارش و تلنگر همسرش [دینی تا بدین پایه زن ستیز!!!] به دیدار حسین می‌رود (بازگشت) و پس از شنیدن سخنان او، شادمان به کاروان خویش بازگشته از ایشان جدا می‌شود و به یاران حسین می‌پیوندد (ارشاد). بعد از این ریزش داریم. و بزرگترین ریزش از نظر مقیاس، شب تاسوعاست که بسیاری از کسانی که به طمع غنیمت و حکومت با حسین همراه شده‌اند، با دریافتن «هدف» نهضت و عاقبتی محتوم، از تاریکی شبانه استفاده کرده به او پشت می‌کنند (روشنگری) رویش دیگر، حرّ است. در ظهرگاه عاشورا.

و در عاشورا جز زیبایی، آبادانی و اصلاح و معروف و پیروزی چیست برای نواده‌ی محمد و یاران‌اش؟

تمام این موارد ذکر شده تنها در سایه‌ی یک ایدئولوژی است که معنا و مفهوم واقعی، پایدار و عمیق پیدا می‌کنند. دوری جستن از آنچه در مسیر حرکت به «طمع»ی همراه شده است تا پیوستن کسانی که در جستجوی حقیقت، از جان گذشتگی می‌کنند. (تصفیه و تزکیه)

حرکتی که هیچکدام از ویژگی‌های فوق را نداشته باشد، مانند سیلابی است که هر کثافتی را با خود همراه می‌کند و با اینکه حرکت است چون نیرویی از پشت سر او را به پیش می‌راند و مسیر دارد و مقصدی احتمالاً که جز سراشیب نیست، جز ویرانی و به گند کشیدن و لاجرم متوقف شدن پیامدی ندارد. به محض رویارویی با سربالایی، سدی، زمین مسطحی خود بخود متوقف خواهد شد. به مرور آنچه از نیک و بد و سزا و ناسزا که همراه آورده را بر زمین گذاشته، خود محو خواهد شد.

اما حرکت جویبارها و رودها و رودخانه‌ها حرکتی پاکیزه و آبادگر است. بر زمین هموار نیز گسترده شده، و هر آنچه با خویش می‌برد را تصفیه می‌کند. اگر زباله‌ای باشد، خیلی زود به کناره‌ها رانده می‌شود. آنچه برده می‌شود خاکی حاصلخیز است که در هر دلتایی که نشست کند، زمینی حاصلخیز ایجاد خواهد کرد و دلتا کجای این حرکت است؟ جایی که رودخانه به دریاچه یا دریایی ملحق می‌شود. زمانی که به غایت هدف از حرکت می‌رسد. در مسیر حرکت نیز جز حیات و سرزندگی ثمری ندارد. آبادانی‌ها در کنارشان ایجاد می‌شوند. شهرها ساخته می‌شوند (تمدن) و مزرعه‌ها پرورده می‌شوند (تولید). این ثمره‌ی حرکتی مداوم و تصفیه شده و هدفمند است. نیروی حرکت‌ رود، جذبه‌ی پیش رو است. نیرویی که او را پیش می‌خواند.

دوست دارید با سیلاب همراه باشید یا رود؟

 

… و نشانه‌هایی هست برای آنانی که می‌اندیشند …

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* زردشت در ۳۰ سالگی اظهار نبوت می‌کند. در هفتاد و هفت سالگی در جنگی تبلیغی کشته می‌شود. یعنی ۲۴ سال قبل از به تاج و تخت رسیدن کوروش کبیر که خویش مزدیسنایی و پیرو آیین زردشت بوده است.

** شیعه یعنی فرقه و گروه. گروهی از مسلمانان که قائل به خلافت بلافصل علی بن ابیطالب و اولاد آن حضرت می‌باشند (فرهنگ عمید) و مهمترین شیعیان چهار تن بودند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و مقداد. بنابراین شیعه، شعبه‌ای نیست که به ناگهان در ایران ناراضی از اسلام عربی تولید شده باشد، ذاتاً اسلامی عربی است.

*** ملاک من در اسلام و ایمانم، قرآن است. نهج‌البلاغه و سایر کتب ائمه را مشکوک و جای تردید می‌دانم. چنانچه خود امیرالمؤمنین را قرآن ناطق می‌دانم نه گوینده‌ی خطبه‌های کتابی که قرن‌ها پس از او نگاشته و «جمع‌آوری» شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.