Note Book

باید یک دفتر بردارم. از همان نوت‌بوک‌های هشت، نه سال ِ پیش. که روزنوشت‌هایم را بلعیده‌اند. هر روز. یک روز گله، یک روز شُکرانه. یک روز دردنوشت. یک روز عشق‌نوشت. که حالا که بر می‌دارم تا بخوانم‌ مرور می‌شوند جلوی چشم‌هایم. زنده. شفاف. بعد نشد که بنویسم. یعنی از وقتی صاحب عشگ و مرق شدم. عادت کردم به نوشتن اینجا.

خیلی شیک باشد ترجیحاً. بعد از اولین روز، اولین بار بنویسم. دقیقاً از همان اولین احساسات. قبل از اینکه تحت تأثیر حضورت، تغییر کنند. بعد مصورش هم می‌کنم. عکس‌هایمان را می‌چسبانم، از همان اولین عکس‌هایمان که «این من هستم!» تا اولین عکس دوتایی‌امان. با حفظ فاصله. تا اولین عکس دوتایی‌امان، بدون حفظ فاصله. بعد نگه‌اش دارم، وقت‌هایی که حس کردم دارم به تو عادت می‌کنم، به بودنت و اینکه عادت، آفت عشق است، دفتر را بردارم بنشینم به خواندن. تا بعضی نکته‌های ظریفی که کم‌کم محو می‌شوند از خاطرمان را یادآوری کنم. حتی کوچک‌ترین‌‌ها را. که بی‌شک می‌توانند تغییرات بزرگی ایجاد کنند در رابطه‌ی ما.

نباید هیچ چراغ رابطه‌ای خاموش باشد. بشود.

آره! باید یک دفتر بردارم. از آن شیک‌هایش هم نبود مشکلی نیست. مهم این است که روزی لازمش خواهیم داشت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* سیب (+) و تسبیح رفته‌اند سفر. خیلی دور شده‌اند الآن از من. خیلی دلتنگ شده‌ام برایشان. بعد هی این اس.ام.اس آخری‌ تسبیح را که می‌خوانم که دلش می‌خواسته عروسی‌ خاله کوچیکه را ببیند و خوب، قسمت نبود انگار، بغض می‌کنم. لعنتی. بغض لعنتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.