چگونه یک شبه میلیونر شویم؟!

یادم هست، محسن حاتمی یکبار که در مورد سیستم انتخابِ وبلاگِ برتر هفت‌سنگ صحبت می‌کردیم، گفت که ملاکِ انتخاب بر اساس میزانِ فعال بودن مدیر وبلاگ و ارائه‌ی مطالبی است که به نظر منتخب، کارآمد باشد. یک چیزی در این حدود [حالا محسن نیاید گیر بدهد که چند تا واو و حمزه را جا انداختی!] موضوع مالِ خیلی سال پیش است. بر این اساس، گاهی واقعاً متعجب می‌شوم که چطور وبلاگ‌هایی هستند که وقتی می‌روی داخل‌اشان، جیغ و داد و شکلک داخلِ مطالب‌اشان غوغا می‌کند یا از روابطِ شب پنج شنبه‌ای‌شان می‌نویسند یا نمی‌دانم چه، که به هیچ دردی نمی‌خورد [البته به نظر من] ولی بازدید میلیونی دارند [حالا یک کم غلو که به جایی برنمی‌خورد که]

بررسی‌ی اجمالی‌ی وبلاگ‌ها، خصوصاً وبلاگ‌های زن‌نویس، این موضوع را که بدبختانه، مسائلِ مربوط به نیم‌تنه‌ی تحتانی بیشتر از گردالی‌ی بالاتنه‌ای طرف‌دار دارد آشکار می‌کند. در عوض، وبلاگ‌هایی که مسائل جدی و بنیادی و خصوصاً تخصصی را عنوان می‌کنند، تنها معدود کسانی هستند که می‌خوانندشان. به طور جدی و پی‌گیر. برای همین هم هست که تعداد بازدید روزانه یا تورمِ کامتینگ به هیچ وجه، مؤید «وبلاگ برتر» بودنِ هیچ وبلاگی نیست.

راه‌های زیادی هست برای جذب مخاطب. آنهایی که من کشف کرده‌ام، این‌ها هستند:

۱.       تا حد امکان از فونت‌های مکُش مرگِ منی استفاده کنید. صاعقه، باران، گل‌ریز، پروانه و مگس و اینها روی صفحه‌اتان کار بگذارید!

۲.       اسم‌های غلط‌انداز روی وبلاگ‌هاتان بگذارید یا تیتر مطالب‌تان را طوری انتخاب کنید که مرورگر گوگل شاخک‌هاش حساس بشود. [در همین پُست امتحانش می‌کنیم!!]

۳.       یک‌کاری بکنید که حتماً فیلتر بشوید. [وبلاگِ عشق و مرگی‌ام شده بود یکبار سال ۸۴. به خدا!]

۴.       تأیید و جواب دادن به کامنت‌هاتان را تا می‌توانید لفت بدهید [خودم امتحان کردم بدجور جواب می‌دهد!]

۵.       گیر سه پیچ بدهید به یک وبلاگِ پُرطرفدار دیگر. در موردش نقد بنویسید و فلفل‌اش را تند کنید تا حسابی طرف به عطسه بی‌افتد که در وبلاگ‌اش به این موضوع اشاره کند![موردش برای گیلاسی و ویولت زیاد پیش می‌آید!]

۶.       حتماً یک بچه‌گربه‌ای، سوسکی، ملخی چیزی پیدا کنید و دوستدار حیوانات بشوید و اینها![ما تصمیم داشتیم همستر بخریم و دوستدار حیوانات بشویم که قسمت نشد!]

۷.       معترض باشید. برنامه‌های ماهواره‌ای خصوصاً فیلم‌های بالای سیزده را در وبلاگ‌هاتان مطرح کنید. به صدا و سیمای داخلی فحش رکیک بدهید. مدیای بدون سانسور بخواهید![آره جانِ عمه‌هاتون!]

۸.       از نوشتن در مورد روابط حرمسرایی ابداً قصور نکنید! تا می‌توانید با آب و تاب تعریف کنید تا طرف پاک پشتِ مانیتور فشارش صفر بشود.

۹.       و خیلی کارهای جیز دیگر!

مرور وبلاگ‌هایی که در بینِ وبلاگ‌های دیگر رتبه‌های بالا کسب کرده‌اند (+)، گاهی پاک اعتماد به نفس آدمی را می‌کِشد پایین. به جز معدودی البته [مثل ویولت که شخصاً مسائل زیادی را در مورد بیماری‌ام و برخورد با مشکلاتِ آن را از او آموخته‌ام]، بقیه‌ی وبلاگ‌های رده بالای جدول، کلاً تریپِ بچه محصلی دارند. وقتی برترین‌های یک گزینش، وبلاگ‌هایی هستند که کیفیتِ پایینی دارند، بالطبع، ملاک‌های آن انتخاب ناخودآگاه زیر سوال می‌رود. «سفارشی» می‌شود. همان «پارتی‌بازی» خودمان.

ولی خوب نباید از حق گذشت که این بررسی و مطابقتِ اجمالی، یک شانسی به من داد تا با یک وبلاگِ جالب برخورد کنم. صاحبِ این وبلاگ (+)، بانوی هنرمندی است که بساط آشپزخانه‌اش را آورده است به دنیای مجازی. غذاهایی که آموزش می‌دهد هم غذاهای جالبی هستند. یک ابتکار جالبی که دارد این است که از خوانندگان‌اش دعوت می‌کند اگر با دستورِ او، غذایی را آماده کردند، عکس آن‌را برای او بفرستند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برخوردی که او با مخاطب‌اش دارد، باعث می‌شود تا حس کنی ارتباطِ نزدیکی با نویسنده‌ی وبلاگ داری. صدایش را می‌شنوی و صدای جلز و ولز روغنِ تابه‌اش را می‌شوی.

ناگفته نماند که ما هم نشستیم یکی از این غذاها را که به نظر «ساده» می‌آمد (+) انتخاب کردیم و پُختیم. [ولی خدایی، به قدری خسته شدم که انگار ایل و تباری را غذا داده باشم.] البته ظاهر بامزه‌ی غذا، دلگرمم می‌کرد که ادامه بدهم. غذای خوشمزه‌ای شده بود [آقامون که با لذتِ لازانیاخوری‌اشان، تناول فرمودند] ولی چون کشمش داشت، خودم نتوانستم بخورم. به جایش نان و پنیر و سبزی خوردم!

بعد هم بلند شدیم رفتیم سینما برای دیدنِ «آتشکار». ما دو تا بودیم و چهار تای دیگر. دو تا خانوم بودیم با چهار تا آقا. شد؟ چرا اینطور روشن اشاره کردم؟ چون اصلاً و ابداً فیلمی نیست که بتوانی در جمع آقایون تماشایش کنی. اصولاً خانوم‌ها یا نباید بروند به تماشایش، یا اگر رفتند، تنها تنها بروند. «عیب» است خوب!

آخرِ خنده است خدا وکیلی!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*از تبعاتِ زیاد فیلم دیدن این است که وبلاگ‌ام شده است سایتِ معرفی و نقد فیلم! والله!

** البته ایرانی جماعت غیرقابل پیش‌بینی هستند! تازه چند روز از رأی‌گیری گذشته است. شاید دیدید نتیجه ایده‌آل از آب درآمد! شاید …

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.