بر جا ماند‌ه‌ام …

این روزها دارم محمدرضا کاتب می‌خوانم! «رام کننده»اش را. بعد طوری درگیر شده‌ام با تله‌ها و تله‌شده‌ها و زمان و مرحبا و خورشید خانم‌اش، که حس می‌کنم این نویسنده‌ی لعنتی کارش تله کردنِ آدم‌هاست. با کلمه، آدم‌ها را تله می‌کند. اصلاً این رام کننده، خودِ ناکس‌ش است …

آنقدر ماهرانه، مجبورت می‌کند جاده بزنی توی برهوتِ خیال‌اش و مفتِ مسلم، مسخّرش شوی که این انگلیسِ پدرسوخته اگر بلد بود …

محمدرضا کاتب، الکی‌نویسِ پیچیده کُنِ قابلی است را منکر نیستم! دم‌ش گرم!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.