ماجرا از آنجا شروع شد که من برای مادر و اتفاقاتی که برایش رخ داده بود گریه کردم. امیر پیشنهاد داد من زودتر بروم و سال تحویل پیش او باشم. آن اوایل جدی نمیگرفتم چون فکر نمیکردم امیر دلش بیاید مرا بفرستد بروم و تنها بماند، ولی وقتی امیر بلیط هواپیمای مرا و بلیط قطارمان…Continue reading آخرین ارسال سال ۱۳۹۰
سال: ۱۳۹۰
به یاد خانم قاسمی، همکار خوب از دست رفتهی این روزهایم …
«بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افقهای باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید …»
آخرین موتیفات سال ۹۰
فروردین: سال تحویل منزل پدر امیر بودیم و بعد از مدتها اسکناس نوی تانخورده عیدی گرفتم و لذتی که بهم دست داد، مصمم کرد از این به بعد به بچهها اسکناس عیدی بدهم نه کتاب و بازی فکری! با دعوتِ سعید کیای عزیز رفتیم تماشای مستندی از زندگی نادر ابراهیمی. فوقالعاده بود. با دعوتِ آرام…Continue reading آخرین موتیفات سال ۹۰
سور چهارشنبههای خانهی پدری …
پدر زودتر از این موقعها دست به کار میشد و شاخههای پیر درختانِ حیاط را هرس میکرد. درخت تاک و سیب و توت و آلبالو و انار و انجیر. از تمام آن درختها، آلبالو و انجیر و انار مانده است. حوض و دور و برش انباشته میشد از شاخههای بیجان. میرفتیم و بغل بغل جمع…Continue reading سور چهارشنبههای خانهی پدری …
از هوسهای مباح!
آخرهای اسفند که میشد، از مردی که کنار پست تقسیم برقِ نبش خیابانی که از چهارراه نماز میرود سمتِ سه راهی امین بساط داشت و خودکار و سیگار و باتری و تقویم جیبی میفروخت، تقویم جیبی پارس میخریدم، با جلد قرمز. از سال ۷۹ تا به گمانم ۸۴. یعنی تا وقتی که بنا به صلاحدید…Continue reading از هوسهای مباح!
هوای گریه با من …
زرمان این روزها از به همین سادگی عکس میگذارد توی وبلاگش و من این روزها دارم به «به همین سادگی»ها دچار میشوم. همان رخوت و بیتفاوتی و در عین حال حرارت و شوق … میدانی؟ خستهام. یکجور خستگی و بیزاری که میدانم خودت هم این روزها مبتلایش هستی. مگر میشود وقتی دلشوره میگیری قلب من…Continue reading هوای گریه با من …
شیدای عزیزم، سلام!
پیامک میزنم: سلام، صبحتان بخیر. شاید مرا یادتان نباشد ولی من همیشه به یادتان بودم. جعفری/ اتاق عمل الزهرای تبریز. زمان به کُندی میگذرد، منتظر حدیث هستم تا بیاید برویم کلینیک توانبخشی. موبایلم زنگ میخورد. همان صدا و همان مهربانی. میگوید چطور ممکن است یادم برود. چطور ممکن است؟ از تمام بچهها، مریم و فاطمه…Continue reading شیدای عزیزم، سلام!