Sweet November

* وقتی هدا کلینی می‌آمد ماها را به هم معرفی کند، می‌خندیدیم. مثلاً می‌گفت:«سوسن، نیلوفر، نیلوفر، سوسن!» بعد خودش هم ریز می‌خندید. آن‌وقت من حق دارم وقتی «Sweet November» را تماشا می‌کنم یاد او بی‌افتم و البته، نادیای عزیز. فقط چون نوامبرین‌دراپ است!

** دیشب خواب عجیبی دیدم. دیدم امیر رفته است پیش یک دکتری که بیاید با جراحی مرا «خوب» بکند. دیدم مدام دارد یک چیزی را از من پنهان می‌کند و من یک جایی هستم که خانه‌ی خودمان نیست. اصلاً خانه‌ای نیست که بشناسم. چمدان‌هامان باز بود و هی این‌ور و آن‌ور می‌رفتم. امیر بود ولی امیر نبود. شبیه این پسرک توی سریالِ «در پناهِ تو» بود. همانی‌که شوهر دخترک شد. رامین پرچمی؟ آره فکر کنم. بعد من پاکت محتوی ام.آر.آی‌هام را پیدا کردم. بعد که بازش کردم دکتره از توش درآمد و گفت چون پلاک‌هات نازک(!) هستند و موازی با نمی‌دانم چی‌چی! نمی‌شود جراحی‌ات کرد! اگر نه، فلج می‌شوی!

هه!

*** می‌خواستم به یک نوشته‌ی خوب لینک بدهم که دیدم وبلاگ‌ش دچار مشکل شده است، ان‌شاالله که حذفش نکرده باشد! [سلام سروی!]

 — حذف نشده! این هم لینک (+)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.