The Burning House

خوب
حقیقتاً به قول امیر وقتی خانه‌ی آدم آتش بگیرد، شاید چیزی مهم‌تر از جانش نباشد
که بخواهد نجات بدهد. مسلماً فرصت برای نجات دادن این همه [آنچه در عکس مشهود است]
وجود نخواهد داشت، ولی از آنجا که غالب این اشیاء در کیفم قرار دارند، بنابراین،
امکان اینکه حقیقتاً تمام آنچه اینجا مشاهده می‌کنید را از خانه‌ی آتش گرفته‌ام
نجات بدهم وجود دارد. 


·        
الوین
عزیزم [لپ‌تابم]

·        
کارت
اهدای عضو

·        
هارد
خارجی‌ [مملو از عکس و فایل وورد و …]

·        
تسبیح
سفیدم [سوغات مشهد احسان برای من]

·        
قرآن
کوچکم

·        
دفتر
یادداشتم [هدیه امیر]

·        
مداد

·        
بادبزن

·        
رژ
لب بی‌بی‌لاو [هدیه سارا، دوستم]

·        
آیینه
جیبی تاشو

·        
عصا

·        
کارت‌های
اعتباری

·        
عینکم

·        
حلقه
ازدواجم

·        
ساعت
[من بدون ساعت مچی‌ام مانند گربه‌ای هستم که سبیلش را کشیده باشند!]

·        
ادوکلن
کنزو آیس

·        
و
بلک‌بری عزیزم!


و شما چی؟!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* می‌بینید الوین خانم چقدر تمیز است؟! یعنی آن
درخشش لکه‌هایی که اثر انگشتان مبارک بنده است را می‌بینید؟

این + و این + 


 

span style=

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.