میلش اندر طعنه‌ی پاکان برد!


« یَا حَسْرَهً عَلَی‌الْعِبَادِ
مَا یَأتیهِمْ مِنْ رّسولٍ اِلّا کانوُا بهِ یَسْتَهزءوُنَ
(۳۰)

آن
دهان کژ کرد و از تسخر
بخواند            نام
احمــــد را، دهــــان‌ش کژ بماند
باز آمد کای محمــــــــــد! عفو
کن            ای ترا
الطاف علــــــــــــــم من لدُن!
من ترا افســوس می‌کردم ز
جهل            من بُدم
افسـوس را منسوب و اهل

اَلَم یَرَوْا کَمْ اَهلَکنَا قَبْلَهُم مِّنَ‌الْقُرُونِ اَنّهُم اِلَیهم
لَا یَرْجَعوُنَ
(۳۱)

چون خدا
خواهد که پرد‌ه‌ی کس دَرَد        میل‌ش اندر
طعنـــــــه‌ی پاکـــان برد

وَ مَاتَاتیهِمْ مِّنْ ایَاتِ رَبّهم اِلّا کانوُا عَنْها مُعرضینَ(۴۶)»

پ.ن: چرا اینطور وقتها اوی
شارلاتان دیگر ایرانی نیست و تبار متمدن سه هزارساله ندارد و مسلمانی است که از
عرب سوسمارخور الگو گرفته است؟ آنهم با تمدن هزار و چند ساله؟ 


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.