شرح اکتشاف!

شاید
چون عجول بودم؟ شاید چون هر چی بیشتر درد را تحمل می‌کردم، می‌شد مفصل‌های نرمی
داشته باشم و حواسم نباشد که این دردهای منتج به مفاصل نرم، فقط یکی دو روز دوام
دارند و بعد، مجبورم شدیدترین دردهای عضلانی عمرم را تحمل کنم. هر چه بود من از
جمله‌ی «حرکات کششی را به محض احساس درد متوقف کنید» توی کتاب، چشم پوشیده بودم یا
خیال نمی‌کردم اهمیتی داشته باشد. این مدت هم درد را به آن زمین خوردن نسبت می‌دادم
هرچند برای قفل شدن هر دو پایم از مفصل زانو و بدخواب شدن‌های شبانه‌ام
دلیلی نداشتم خصوصاً که فقط پای چپ من درگیر هست. دیروز موقعی که داشتم راه رفتن
بدون عصا از روی موانع خیالی را تمرین می‌کردم خانم قاسمی به یکی از بیماران با
تأکید گفت: «کشش زیاد مساوی درد و درد مساوی التهاب و اسپاسم عضلانی بیشترتون می‌شه!»
بعله!

دوزاری
ما افتاد! درد شدید مفصل ران و زانو را که موقع تمرینات کششی به خودم تحمیل می‌کردم،
تا مثلاً نرم شوند، عاقبت به اسپاسم شدیدتری دچارم کرد که حالا دو روز است با
ماساژ و پماد دپی، ظاهراً تخفیف پیدا کرده است. چون دیشب از درد بیدار نشدم و پای
راستم قفل نشده بود، هر چند هنوز اسپاسم نمی‌دانم عضلات دو سر و چهار سر و فلان و
بیسار رانِ محترم، ابداً اجازه‌ی راه رفتن به من نمی‌دهند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.