حُسن کلام، ختم کلام!

در
موردش خیلی قبلتر می‌خواستم بنویسم. ولی خوب، از یک طرف، در این جوّ خاصی که در
دنیای مجازی وجود دارد که تا بخواهی از جهت مثبت به این قضیه نگاه کنی، تکفیرت می‌کنند،
از بس که هزار ماشاالله روشنفکر و متفکر داریم که تالاپی بزنندت زمین، دستم به
نوشتن نمی‌رفت و از طرفی دیگر به نظرم بحث لوث شده‌ای است و آب در هاون کوفتن و
اینهاست.

به
نظر من، حجاب و پوشش زن، چیزی نیست که بتوان از آن به قید و بند و موانع کسب آزادی
و شأن انسانی نام برد. خیلی سال پیش هم نوشته بودم که «انسان اندیشمند، انسان محجب
است.» و این میان اگر شخصی ـ چه زن و چه مرد ـ موقعیت و جایگاهِ لباس را از تمام
مناظر بشری ـ روحی روانی اجتماعی فرهنگی سیاسی اقتصادی و … ـ و یا از قسمتی از
اینها انکار کرده یا کمرنگ کند، به عقل و هوش و ذکاوت خودش باید شک کند. کسی که
بنویسد یا ادعا کند که نوع پوشش و آرایش او، [نباید]  هیچ تأثیری در فکر و ذهنِ دیگرانِ حاضر در آن
زمان و مکان داشته باشد، به خودش دروغ می‌گوید و عملکرد فکری  ذهنی و روحی روانی خودش را به سخره گرفته است و
تمام زمان و بها و حوصله و سلیقه‌ای را که بنا به «مُد» صرف آن نوع پوشش خاص می‌کند
را عملاً زیر سوال برده است.

هر
زمان، آنقدر از لحاظ فکری به استقلال رسیدی که تحت تأثیر هیچ قوه‌ای ـ چه نافی و
چه حامی ـ، در خصوص مسأله‌ی حجاب فکر کنی، آن زمانی است که حقیقتاً از داشتن خدایی
که تو را به حجب و حیا امر کرده است به خود خواهی بالید و این بالیدن، تا کمالِ
شخصیتی همه جانبه‌ی تو خواهد انجامید.

اما
در این میان در خصوص مواضعی که ایران به عنوان یک کشور اسلامی در خصوص حجاب اتخاذ
کرده است، یعنی همین سیاست یک بام و هوار تا هوا، که توی سریال‌های تلویزیونی ورژن
چادری و در فیلم‌های صادراتی ورژن «تیز» فلان هنرپیشه را می‌بینیم و حتی در تلویزیون
و سینما و سینمای خانوادگی، شاهد سه نوع نسخه از یک فیلم هستیم و اینکه حتی مواضعش
در این خصوص در شبکه‌های مختلف تلویزیون درون مرزی و برون مرزی‌اش از سکینه تا
شیوا متفاوت است، چی می‌شود گفت جز اینکه، بوهای نامطبوعی از سیاست‌زدگی و حتی
برخی جاها «اسلام‌زدگی» [معادل فرهنگی غرب‌زدگی] به مشام می‌رسد که نشان می‌دهد
ایران تنها کشور دنیاست که ده‌ش، صد تا کدخدا دارد. 

بدحجابی
و بی‌حجابی میان مردم ایران، منشأ سیاسی دارد نه فرهنگی. گویی از همان دویست سال
پیش، مردم ایران فهمیده‌اند که چطوری سر چادر و چاقچور و عمامه و کلاه پهلوی و …
با سیاست حاکم نامطلوب مناقشه و معارضه و مواجهه داشته باشند. همین منشأ کفایت می‌کند
تا همین اول کلام، ختم کلام نماییم که ما تازه قالب‌مان را نو نوار کرده‌ایم و
هوای فلیتر شدن به سرمان نزده است.

بعله!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.