بعد
رمضان باشد، نزدیکِ اذان مغرب. پولهامان را بگذاریم روی هم و بیسکویت و کیک و
ویفر و نوشابه بخریم. میز فلزی سه پایه را بگذاریم توی حیاط با دو تا صندلی و قاشق
بشقابهای پلاستیکی اسباببازی را بچینیم روی میز. بنشینیم و منتظر که اذان بگویند.
مادر عادت داشته باشد نزدیک اذان مغرب چراغها را روشن کند، بوی غریبی بپیچد توی
فضا. برگهای جوراجور درختان جوراجور باغچهمان زبان باز کنند، و تو بیکه روزه
باشی، با نوشابه نارنجی و ویفر افطار کنی …