از برکات

بچه که بودم می‌گفتند این گل از چکیدن عرق حضرت محمد (ص) بر زمین، روییده است. به‌ش می‌گوییم «قیزیل گل» همان گل محمدی شما. همانی که توی قمصر کاشان گلابش را می‌گیرند. ما گلابش را نمی‌گرفتیم. توی تمام جاهای خالی باغچه‌ی خانه پدری گل محمدی کاشته بودیم. چیدنش بی‌که تیغ‌های ریزش برود توی پوست لطیف‌مان شگرد داشت. و بوی‌شان وقتی می‌نشستیم به کندن گلبرگ‌ها مستمان می‌کرد، یاد می‌گرفتیم برای پرهیز از تیغ‌ها کاسبرگ‌ها را برگردانیم روی قلبمه کاسه و با دست دیگر بی‌که صورتی‌های لطیف را آزار بدهیم، بکَنیم‌شان. مقداری از گل خشک می‌شد برای زمستان و بقیه یا مربا می‌شد یا شربت …

مربای گل محمدی زمین تا آسمان فرق دارد با مربای گل سرخ. من سالهای سال تصور می‌کردم یکی هستند چون می‌گفتم قیزیل یعنی سرخ و لابد گل سرخ یعنی گل محمدی ما. توی وضعیت سفید بود که دیدم دارند با خود گل سرخ مربا می‌پزند و راستش را بخواهید چندشم شد. مربای معطر و لطیف گل محمدی کجا، مربای گل سرخ شاخه‌ای سر چهارراه فلان تومن کجا. نوشتم سرچهارراه، یادم افتاد به خانمی که سر فلان چهارراه دستمال کاغذی مدل تاس می‌فروشد هزار تومن بدهکاریم!

الغرض. مربای گل محمدی یعنی کوچولو باشی و کله‌ی سحر همراه داداش‌های مدرسه‌رو بیدارت کنند و پدر توی پیاله‌ی چینی کوچولوی گل سرخ با لبه قاشق کره خورد کند و با مربا هم بزند. بعد مزه کره و عطر لطیف مربا خواب شیرین و اکثرا دنباله‌دار را از کله‌ات بپراند که تو چه می‌دانی مربای گل محمدی برای صبحانه، صبحانه‌ی کله سحر یعنی چی.

اصلا چه می‌دانی تمام جاهای خالی یک باغچه از گل محمدی پر بودن یعنی چه؟ وقتی کاسه کاسه سهم همسایه‌ها را جدا می‌کردی و می‌فرستادی برایشان. وقتی از همان بچگی یاد می‌گرفتی همسایه سهم دارد از توت و سیب و انگور و حتی گل محمدی خانه‌ات. عادت شیرین پر برکتی که با آفت زدن بوته‌های گل محمدی و خشک شدن درخت توت و سیب کم‌کمَ و بعد با رفتن پدر به کل برچیده شد. برکتی که رفت. چه می‌دانی؟

عکس از اینجا (+)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.