اگر من معمار بودم، در تمام خانهها اتاقی میساختم با یک پنجرهی نورگیر بلند. اصلاً خانهی آدم باید یک کنجی داشته باشد پهلوی پنجرهای نورگیر. بعد میز پایه کوتاه بگذاری همان کنج و بساط سماور را بچینی روش. استکانهای کمرباریک لب طلایی. قندان برنجی. قوری چینی. یک تشکچه بگذاری با پشتی کنار میز. مهمان که آمد برایت بنشیند کنار پنجره، روبروی تو. چایی بریزی برایش و بگوید رُزهایت امسال چه خوب گل دادهاند.
عکس متعلق است به کنج اتاق شخصی خالهام. گرفته شده در شهریور ۱۳۸۶. یواشکی.