فیلم
اول: یک پذیرایی ساده
میگویند
روزی حضرت سلیمان نبی از خداوند خواست بگذارد او روزی موجودات عالم را تقسیم و
تنظیم کند. درماند. قصه دارد. قصهاش عین همین قصهی فیلم است. زن و مردی که میخواهند
نذری ـ روزی ـ را خودشان به دست مستحقش برسانند و منتظر نمیمانند خدا نشانشان
بدهد. خودشان کلک میزنند و فشار میآورند و نظم و نظام را به هم میریزند و در این
بینظمی و آشفتگی خودشان هستند که در گِل میمانند.
فیلم
دوم: عصر روز دهم
از آن
دست بنجلهای شرقی که در لفافه ی مذهب و تحت لوای ژانر دفاع مقدسی شاید ساخته میشوند.
با داستانی ضعیف، وضعیتی ضعیف، پی رنگی مضحک و ساختاری شکننده، دو خواهر با فاصلهی
نزدیک چهار پنج سال فاصلهی سنی را چون سیبی که دو نیم کرده باشی به خورد مردم میدهند.
دمشان
هم گرم.
مثلاً شما با دیدن پوستر فیلم، احساس میکنید قرار است با فیلمی مهیج طرف باشید خصوصاً با شعار فیلم بعد در کمال تأسف …
فیلم
سوم: Star Maker (جوزپه تورناتوره)
فیلمهای تورناتوره را دوست دارم. در این فیلم مردی با
ادعای اینکه کارش معرفی چهرههای جدید به کارگردانهای معروف ایتالیا و آمریکا
است، در روستاها میچرخد و در ازای مبلغی، از مرد یا زن متقاضی فیلم کوتاهی میگیرد
و با وعدهی «یک ماه دیگر از رم با شما تماس خواهند گرفت» راهش را میگیرد و میرود.
خوبیاش این است که صادقانه میگوید قولی نمیدهم.
در یکی از روستاها، با دختر باکرهی صومعهنشینی درگیر میشود
که میخواهد هنرپیشه بشود به هر قیمتی. دختر شخصیت عجیبی دارد و مرد را رها نمیکند
و از سویی از صومعه و ده رانده میشود. ماجرا با تلخی کاهندهای از عاقبت شوم این
دختر و در واقع با مرور تمام شخصیتهایی که در فیلم جلوی دوربین قلابی او رفتهاند
پایان میپذیرد …
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*بالاخره توانستم مهتاب خانم را با
نامه و نقاشی غافلگیر کنم.
** وصف ایران
زمین در اواخر دولت ساسانی به
نقل از کتاب وزین تاریخ تحلیلی اسلام نوشتهی زنده یاد استاد
سید جعفر شهیدی را به انتخاب اینجا (+) بخوانید.
*** این هم تحلیلهای کال انتخاباتی (+)