فیلم «غریبه/زن ناشناس»
تعلیق بسیار کِشنده/کُشنده و زیبایی دارد. در عین اینکه خشونتِ مردسالارانهی جهان مدرن
را بر بدنِ زنان نمایش میدهد، این را نیز نشان میدهد که زن حتی اگر روسپی باشد،
اگر عاشق شود، و این عشق راستین باشد، میتواند روح او را نجات دهد و روح که رها
شد، جسم را نیز دنبال خودش بیرون میکشد. «غریبه»ی تورناتوره داستان زنی است که
به دنبال یافتن تنها نشانهی عشقش، دست به هر کاری و حتی جنایتی میزند تا پارهای
از تنش را بیابد. داستانِ اندوهناک، وحشتناک و رعشهآور از زندگی هزاران زنی که
مجبور به تنفروشی میشوند در مقابل احساسات لطیف و نفسافزای مادرانهای که ذهن
تماشاگر را درگیر یافتن سر نخی میکند تا این همه آشفتگی را سر و سامان بخشد.
فیلم
گر چه هپیاند است ولی، در همان انتهای خوبش، هنوز ته مزهای از رنج، درد و افسوس
درک دنیای آسیب پذیر زنانه را به همراه دارد: مادر بودن را.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دیروز بالاخره با مادر صحبت کردم.
مادر گفت خاله را جای با سلیقهای دفن کردهاند. شُکرت خدا.
** این سرودِ «سرزمین من» را با کلیپ ناهنجار و
آزاردهندهای در روزهای پیش از انتخابات مرتب و زیاد از شبکهی تماشا پخش میکردند
که حال آدم را به هم میزد. اما گویا فراتر از اینها بوده است. اینجا (+) میفهمید چرا و البته لذت میبرید از
شنیدنش.