امیر نگاه از من بدزدد بگوید حیف است این. قابش بگیریم دارد
میپوسد. پرتره رنگ روغن روی کاغذ مارتین را میگوید.
عشق
نخستین زخمش باید کاری باشد. باید کُد داشته باشد حتی. باید محکم پشت زخمش
ایستاده باشد سالها. که بگوید من صاحب تو هستم. من آن ستارهی عمیق کف دستت هستم
که فروغش کم و بی نمیشود. باید مدام که میگویی اماس، یادت بیاید گوشه گوشهی
کتابها و دفترهایت را و ستارهها را و M.S را. به یاد
عشق نخستین. به نام او؟
بردارم ببرم نقاشی را بگذارم توی کشوی کاغذ و رنگ کتابخانه. جایی تنگ. به پشت. برای گم شدن. قایم کردن. اینقدر توی خانه قدم نزن! (+)
این همه نوشتم که فراموش کنم. جز تو که هر چه مینویسم پررنگتر میشوی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* محسن چاووشی ـ بیربط.