مردها سر و ته هستند.

یک
روزی باشد در سال‌های آخر داشجویی‌ام. آقای برادری برادرزاده، برادران چه فرقی می‌کند؟
با آقای مرادی آمده باشند ایستاده باشند کنار من. صحبت‌شان را بکشانند به اینکه
مرد وقتی ازدواج کند معلوم می‌شود اهل کجاست. بعد آقای برادری، برادرزاده، برادران
چه فرقی دارد؟ برگردد به من بگوید مثلاً آقای مرادی قرار است تبریزی بشود. بی فوت
وقت بگویم نه. ایشان قرار است شبستری بشوند. رنگ به رنگ بشود آقای مرادی و دست از
پا درازتر یواشکی جیم بشوند.

من؟
بروم توی فکر که آیا همشهری لیلا گوهری ـ هم رشته‌ایمان ـ بویی برده بود که دو روز
قبل آمد اتاق ما و از سیر تا پیاز عشق و علاقه‌شان با آقای مرادی را برای من بازگو
کرد؟ یا همه‌اش اتفاق بود؟ چه فرقی می‌کرد؟ تمام شده بود.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* پارتیزان کامشین (+)

** تماشا و گوش دادن به رویدادهای
مجلس مرا یاد انشاهای بچه‌های مدرسه انداخت که بعد از چند صفحه سلام و صلوات و
یادباد و تعریف و تمجید و تشکر دو خط من باب موضوع انشا می‌نوشتند و عجیب که نمره
هم می‌گرفتند. (+)

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.