و چون اسکلت را برآورد و اندامها را بر جای نهاده و عروق و اطناب و اعصاب را بیاراست و با پردههایی مختلف از گوشت و چربی پوشانید، با بزرگترین اندام تن را پوشیده داشت و از گزند برون درون را محفوظ داشت. و در این اندام، آنچه نیاز یک دژ نیرومند است برقرار ساخت و کیست که اندیشیده باشد که پوست، چیست؟ اندامی پهناور سرشار از گیرندهها و جاذبها و دافعها. که با رنگ آن اقوام از هم شناخته گردند و بیماریها و پنهانداشتها آشکار. جوان از پیر و فقیر از غنی و ضعیف از قوی و آرام از ناآرام. که در بازسازی مداوم است ولیکن آنچه در لحظه ظاهر است مرده آن است* از پوست و موی و ناخن. پس آیا زیبنده است بدانچه مرده است خویش را زینت دهید؟ حال آنکه «خود» زندهاید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* پوست یک عضو زنده است هرچند فوقانیترین لایه آن لایهشاخی (اِستراتوم کورنِئوم) و روپوست (اپیدرم) بوده که سطح پوست را تشکیل میدهند و متشکل از سلولهای مرده و یا درحال مرگ هستند و در هر فرد حدود ۳۰ هزار عدد از این سلولها در هر دقیقه ریزش میکنند. با این وجود سلولهای زنده پوست دائماً در قسمت زیریتر روپوست تولید شده تا جایگزین این سلولها گردند. در زیر روپوست، درم قرار گرفته که حاوی عروق خونی، پایانههای عصبی و غدد میباشد. لایهای از چربی در زیر درم قرار میگیرد و به عنوان یک عایق، ضربهگیر و منبع انرژی عمل میکند.