چند روز پیش داشتم مدارک و پوشههایی که از تبریز آورده بودم را مرتب میکردم برخوردم به یک کاغذ آ۴ که ابتدا من در چندین سطر گلایههایم را نوشته بودم و بعد گویی وقتی ترکش کرده بودم برای کاری، یکی از همکاران زیرش نصیحتم کره بود. تاریخ نزده بودم و احتمال قوی نمیدانسته بودم کی بوده.
در این عکس که تاریخ خورده است، من در حاشیه روزنامهای نوشته بودم و یادم هست سرمان به عمل گرم شده بود و دکتر توتونچی که آن موقع رزیدنت بودند یک آیه نوشته بودند. کَندهام به یادگار چسباندهام توی دفترم.
دکتر توتونچی عزیز.
سیر تکامل دستخطهام 🙂