آیا فیلم محمد رسولالله، توانسته است یا میتواند سیمای حقیقی رسول اکرم (ص) را به نمایش بگذارد؟
تا کنون تنها فیلمی که در مورد رسول اکرم (ص) ساخته شده است، فیلم پیام ساخته مصطفی عقاد است. فیلمی که نه به شخصیت رسول بلکه به ماهیت اسلام میپردازد و چندان از شخصیتهای اسلام جز اندکی به دست نمیدهد. اما فیلم مجیدی خصوصاٌ متوجه شخصیت پیامبر است. کسی که برگزیده شده است تا کاملترین دین را بر انسانها عرضه دارد. آن هم نه میانِ مردمی که پیش از این شاهد ظهور انبیا بودهاند، میان مردمی که در شبه جزیرهشان، دنیایی خاص خود خلق کردهاند و سخت بر حفظِ آن لجوجند. مردمی که ابداً گوششان بدهکار وحی و کتاب نیست. «داد و ستد» تنها پیشهای است که خوب بلدند و به نحو احسن از عهدهاش بر آمدهاند. زیرا، خانهای در آن بنا نهاده شده است که مورد توجه دو دین بزرگ یکتاپرستی زمانه، و البته ادیانِ بتپرستانهی دیگر است. کعبه.
[کعبه به حدی ارزشمند بوده که پادشاه حبشه را واداشت تا لشگر عظیمی را برای نابود کردن آن گسیل دارد.]
کعبه اما برای اعراب، تنها ابزاری بوده برای تجمیع تجار و صاحبانِ کالا و سکه. اما این به معنای این نبوده که، آنها از مقام کعبه بی خبر بودهاند. مسلماً آگاهی از عظمت این خانه موجباتِ تجاری شدن شهر مکه را فراهم آورده بوده است.
فیلم محمد رسولالله مجیدی با داستان ابابیل آغاز میشود. حادثهای مقارن با تولد حضرت محمد. در همین داستان، ما قرار است با شخصیتِ پدربزرگ و مادر حضرت آشنا شویم. پدربزرگ او، بزرگِ قبیله بنی هاشم و پرده دار کعبه است. پردهداری کعبه بر عهده نوادگان اسماعیل بوده است که در بنای خانه شرکت داشته است. مادرش و بالطبع پدربزرگِ مادریاش هم از نوادگان اسماعیل است. او از پدر و مادری یکتاپرست زاده شده است.
در ادامه فیلم ما با نشانههای تولدش روبرو هستیم که توسط علمای یهود و نصارا شناخته میشود، اما تلاش آنها برای نابود کردنِ پیامبر بنا بر اسناد تاریخی اسلام و مرتبط با رسول اکرم، با شکست روبرو میشود. کینه یهود از انبیای بعد از موسی (ع) غیر قابل تصور و انکار ناپذیر است. آنها قومی برگزیدهاند با پیامبری شگفت. با الواحی آسمانی. شگفتا از یهود. شگفتا از معجزات موسی (ع). پس نباید با هر از راه رسیدهای که با مشت ریگی معجزه اداعای نبوت دارند خشن باشند؟
آنچه در مجالِ اندکِ این فیلم گنجانده شده است و ملهم از دغدغههای مجیدی است همین است. نکاتی که باید عمیقتر ذکر میشد کودکی است که قدمش مبارک است. برانگیزاننده حسادت مردمان و محبت دوستان است. از شلاق خوردنِ برده عذاب میکشد و چشمه خشکیدهای به طلب این روح رنجور به سخن میآید، جاری. او طاقتِ خرافه ندارد. او نازپرورده نیست. در خانه حلیمه کار میکرده است. از کودکی چوپانی کرده است. او رنجِ بیپدری و درد از دست دادنِ مادر را چشیده است. او بیپناه است. کودکی چهار پنج ساله در جهانی خشن و کینهجو در قلب شبه جزیره عربستان.
این سیمای محمد (ص) در کودکی است و فیلم به نحو قابل تأملی از عهده بر آمده است.
آیا فیلم مجیدی هالیوودی است؟
جهان، جهانِ سینمای هالیوود است. با سینمای سلحشوری نمیتوان نگاه جهان را به سمتِ محمد (ص) برگرداند. مخاطب او، کسی است که بیمارگونه به جلوههای ویژه بصری عادت کرده است. جهان رنگین با نورپردازی منحصر بفرد و طنین موسیقی فرو خزنده. او را نمیتوان وا داشت با سینمای تاریخی ایران کنار بیاید. سینمایی که خود اهالیاش از ضعف و تهیمغزیاش در عذابند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم سینمای هالیوود، و سبک سینمای هالیوودی، غالب است و برای همآوردی با سینمای غالب، باید از همان سلاح و نیرو و توان بهره بُرد. جنگ ایران و عراق نیست که. جنگ رسانهای است. در برابر سینمایی که به هر گوشهی جهان تسلط دارد، فکر را تسخیر میکند و روح را اسیر، جهانبینیها را به چالش میکشاند، به آسودگی تاریخ را تحریف میکند و با قدرت جلوههای ویژه و تسلط غریبش بر تاریخ و فلسفه و منطق و کلام و علوم مختلف روانشناسانه، چونان مردم جهان را شستشوی مغزی میدهد که روحشان خبردار نمیشود، نمیتوان بهوسیله سینمای هر دمبیلِ ایرانی به ستیز و مقابله برخاست.
سینمای ما، همانقدر تهی از علم است که هر ایرانی. فیلمسازی فیلسوفانه ایران با علی حاتمی پیش از آنکه قدی علم کند، درگذشت. مابقی، تقلاهایی لَش و معیوب بودند و هستند. ما اسکار هم اگر گرفتیم خودمان بهتر از هر کسی میدانیم لازم بود در آن برهه زمانی بگیریم. ماحصلش این بود که اسرائیلیها فهمیدند ما هم یخچال ساید بای ساید میدانیم چیست و پیرمردهامان کراوات میزنند.
سینماهای دیگر، در نهایت از جشنوارههای ریز و درشت جهانی جوایزی کسب کنند و نامشان مدتی سر زبانها بیفتد. با چند نخل و شیر و خرس که نمیشود به جنگ غول بی شاخ و دُمی رفت که ریشه و شاخههاش در هم تابیدهاند. پشت هر فیلمشان حتی بنجلترینهایش، فکر و تحقیق و نیّت نشسته است چه برسد به فیلمهای بزرگ و پُرهزینهشان که برای مقاصد سیاسی، اقتصادی، تاکتیکی، مذهبی و … ساخته میشوند.
آنها تنها به سرگرم کردن میلیاردها انسان فکر نمیکنند. آنها به دستکاری آنچه درون سر میلیادها انسان است فکر میکنند. ژولورن هستند. ما چه هستیم؟ کجای این معرکه ایستادهایم؟ با کدام پشتوانه فکری؟ با کدام سرمایهی ادبی؟ با کدام سرمایهی تحقیقی؟
چند نفر از ما عادت داریم به تحقیق؟ به جستجوی حقیقت؟ به آفریدن؟ به کشف و شهود؟ چند نفر از ما بعد از تماشای یک فیلم رفتهایم دنبال شناختن کارگردان؟ در آوردن چند نقد معتبر؟ اصلاً سهلالوصولتر؛ چند نفر از شما بعد از خواندن یک جمله منسوب به هر کسی، رفته است دنبال حقیقت سخن؟ اینکه انتساب درست است؟ حمله صحیح است؟ ابتدا و انتهایش چه بوده؟ بعد باز نشرش کند.
حالا در این وانفسای بمباران اطلاعاتی، در جنگ نابرابر رسانهای، مشکل منتقدین معظم کشور ما این است که مجیدی فیلم هالیوودی ساخته است!
اگر مجیدی توانسته است حقیقتاً فیلم هالیوودی ساخته باشد من تمام قد به احترام ایشان برمیخیزم. همه ما باید تمام قد به احترام ایشان برخیزیم. چرا که او توانسته است این سد را بشکند و برای اولینبار سینمای این کشور را به سلاحی مجهز کند که بتواند لَختی از مطالباتش را ابراز کند. کجای این واقعه تلخ است؟ کجای این واقعه نامطلوب است؟
با نمایش جسمی پیامبر اکرم (ص) و امامان موافقید؟
پاسخ دادن به این سوال اندکی سخت است. همه ما در فیلم مصطفی عقاد، با عصایی یاد حضرت و با شمشیری یاد امیر میافتیم. مصطفی عقاد در آن دوره که حضرت موسی (ع) بیست سال قبلش ظهور کرده بود (ده فرمانِ سیسیل ب دومیل) مصمم شد در مورد زندگی پیامبر اسلام فیلمی بسارد اما طبق گفته عقاد، پروسهی جلب رضایت فرقههای مذهبی مختلف و سرورانِ والا مقام سعودی بیشتر از خود فیلمسازی طول کشیده بود و آنچه مقامات سعودی تأکید داشتند، به «تصویر» نکشیدن سیمای نبی بود.
اینکه اگر هنرپیشهای نقشی را عمیقاً خوب بازی کند در ذهن بیننده، قالب بلامنازعی از آن نقش را میپذیرد شکی نیست. مانند نقش ولید در سریال امام علی که شریفینیا آن را بازی کرد یا نقش عمر مختار با بازی آنتونی کوئین. برای شخص من، شریفینیا هر نقش دیگری که بازی کند، ولید است. یا آنتونی کوئین حتی اگر نقش حمزه را هم بازی کرده باشد، عمرمختار است. این اتفاق در مورد سریال مستند «روزهای آخر زمستان» که در مورد شهید حسن باقری ساخته شد و بازیگر نقش حسن باقری نیز رخ داد.
حال، با بررسی اجمالی بازخوردهایی که نقشهای بعدی که بازیگرانِ نقشهای بسیار خاص و ایدئولوژیک ممکن است ایفا کنند، و بسیار مغایر با نقش مذکور باشد میان بینندگان، نشان میدهد که آیا نمایش سیمای پیامبر و امامان در فیلمها و سریالها صحیح است یا نه. و اینکه چرا نمایش سیمای سایر انبیا صحیح و بی اشکال است ولی دقیقاً نمایش سیمای شخصیتهای اسلامی مغایر با شرع است؟
اگر این مغایرت جدی است انتشار تصاویر منسوب به حضرت محمد(ص) و حضرات معصومین سالیان سال چرا حرام اعلام نشد و خود امام خمینی در منزلشان تصویر منتسب به حضرت محمد (ص) را داشتند؟ که بعدها اعلام شد قلابی بوده است. جامه دریدنها و کفن پوشیدنها فقط سر نمایش سیمای حضرت ابوالفضل علیهالسلام در مختارنامه است و با بنرهای تمثالهای روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی کاری نداریم؟ این چه منافاتی با آن دیگری دارد؟
تصویر جعلی منسوب به حضرت محمد (ص)
تصاویر قدیم و جدید منسوب به حضرت علی علیهاسلام
صحنه شهات حضرت ابوالفضل علیهالسلام در اغوش جضرت امام حسین علیهالسلام
ابتکاری که مجیدی به خرج داده است نمایش جسمی پیامبر است. نمایش کودکی که با شنیدن ضربات شلاق به تن بردهای میلرزد و یا خیره شدنش به عظمت خلقت خدا، جز ایجاد حس همذاتی است؟ جز این است که تماشاگر بیشتر احساسش میکند؟ انسانیتر جلوهاش میدهد؟ قدم به قدم او راه میرود و صدایش را میشنود، دیگر از آن حالت ماوراء جسمانی در میآید و مصداق «بگو همانا من بشری هستم مانند شما جز آنکه به من وحی میشود» میگردد. اتفاقاً کاش صورت مبارک را هم نمایش میداد تا میشد ردّ غم، اندوه، تفکر، تعبد، تواضع و زیباییاش را هم به تماشا نشست.
انتشار مطلب با درج منبع بلامانع است.
خدا لعنت کنه کسانی را که این عکسهای زشت وکریه را بجای این بزرگواران گنجانده اند اونها چهرهای بسیار زیبا ودلنشین داشته اند