خودواشناسی

آیا من محافظه‌کار شده‌ام؟ این خونسردی من طبیعی است؟ یعنی اگر الآن تبریز بودم فرق می‌کرد؟ در غلیان احساست و هیجانات ممکن بود جور دیگری رفتار کنم؟ الآن باید چندین پُست اعتراضی نوشته بودم اینجا؟ مثل خیلی‌ها متن نمایش را ریز به ریز بازخوانی و تفسیر می‌کردم؟ آیا تن من به تن فارس‌ها خورده است؟

وقتی فیلم را دیدم فکر نکردم توهینی داشته باشد، اما شب وقتی ماجرا را برای امیر تعریف کردم گفت که حقیقتاً زشت بوده. پس ایراد کار من چیست که دیگر هیجان ندارم و دست به قلم نمی‌شوم و حتی از طرف همزبان‌هایم متلک می‌شنوم؟ و حتی طرد می‌شوم؟

سال هشتاد و هشت مانا نیستانی که دیگر از ایران رفته بود کاریکاتوری کشیده بود با این مضمون که مرد خپلی ــ نماینده حکومت دیکتاتور ــ کفش‌ها را کَنده و دارد نوک پا نوک پا از روی خون جوانانِ مملکت رد می‌شود. زیرش نوشتم که آیا خود او هم همین‌طوری از روی خون جوانان ما رد شده است؟

روزی‌که من اولین بار کاریکاتورش را دیدم، توهینی در آن ندیدم. ولی گفتند خداییش زشت است. ولی شد آنچه نباید می‌شد و جوانان ریختند توی خیابانها و رفتار بد دولتیان هم نفت ریخت روی این آتش و پان‌ترکیستها نخ را به دست گرفتند و هی در این آتش دمیدند و این وسط جان‌های عزیز مادرهایی بود که از کف رفت. مانا رفت به خوشی و روزنامه ایران چاپ شد به سلامتی و الی آخر.

حالا اما روزنامه و کاریکاتور نیست. برنامه فیتیله‌هاست. برنامه‌ای که سالهای سال است روی آنتن می‌رود بدون هیچ مشکلی. پس چه شده است؟ آیا توطئه است؟ شیطنت است؟ نادانی است؟ حماقت است؟ همه اینهاست و غیر از اینها.

اما، هر چه که بوده، این وسط تجربه از سر گذرانده‌ی سال‌های قبل است که باعث شده است من محافظه‌کارانه شاید به رغمی، نشسته‌ام و هیجان هم‌زبان‌هایم را می‌بینم و می‌خوانم و نگران جان‌های عزیز مادرانی هستم که ممکن است از کف برود.

4 دیدگاه روی “خودواشناسی

  1. راستش سوسن جان منتظر بودم ببینم تو چی میگی در این مورد بعد نظر بدهم
    من هم ویدئو برنامه را دیدم و به نظرم بیشتر از توهین آمیز بودنش به قومیت خاصی، بسیار محتوای مهوع و مزخرفی داشت. حتی اگر لهجه ای هم در کار نبود بازهم جلفی و لودگی بیش از حدش توهین آمیز جلوه می کرد. شوخی هم آداب خودش را داره. با مسائلی به حوزه abject مربوط می شوند آنهم در رده سنین بچه ها باید محتاط تر از این ها برخورد کرد. حالا قومیت هم داخلش بشه که واویلا. راستش به من هم برخورد وناراحت شدم. احساس می کنم باید از مانا نیستانی دلجویی کرد.

  2. درود بر دوست عزیز و نیک اندیش من
    همه قومیتهای این مرز و بومیک نظر دارند و آن ایران است و حرفی در آن نیست .
    صحبت سر یک مساله هست و آن این است که عموفتیله ای ها از همان سال شروع کارشون تا روزی که جلوی برنامه شان بخاطر کچ فهمی که گفته شد توهین شده به ترک زبانهامون اگر دقت کنید همیشه با هر لهجه خاص طنز اجرا کرده اند و این اجرای اخرشان هم توهین نبود فقط دوستان خواستند با چوبی این آتش را شعله ور کنند و بگذریم از همه این موارد و حرفا ، یک سوالی دارم و آن این است آیا من نوعی هیچوقت می آیم خودم را مسخره و توهین کنم ؟ این را مثالی گفتم که بدانیم دو نفر از عموها خودشان اصالتشان ترک هست پس این تز که آنها بی احترامی به اقوام ترک زبان وطن من یعنی ایران کرده اند یک حرف دور از ذهن است .من هم یک پستی گذاشته ام در این مورد با عنوان کلاغ قصه رسید به آخر قصه در همین مورد .بخوانید خوشحال می شوم .

    1. سلام.
      متن وبلاگتان را خواندم. نمی‌شود گفت کج‌فهمی و جامعه آماری شما نمی‌تواند یقینی باشد. من هم می‌توانم با یک جامعه آماری برعکس نتیجه شما را به دست بیاورم.
      متن نمایش سخیف و توهین‌آمیز بوده، این را همه موافقند. در مورد لهجه هم متاسفم که خود آقای مسلمی متوجه نبودند دارند چه می‌کنند. به هر حال اتفاق خوبی نبود.
      ممنون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.