نشستهام و بعد از اتلاف وقت فراوان پای تلگرام، همان وقتی که قبلاً برای خواندن پستهای جدید وبلاگها در فیدلی صرف میکردم میخواهم بنویسم. همین الآن طولانیترین سریال تلویزیون شروع شد. کیمیا را میگویم. تماشاش میکنیم؟ بله! اگر تماشاش نکنیم از کجا بفهمیم که مبالغ هنگفتی که از بیتالمال مسلمین ناپدید میشوند در راه ساخته شدن چه مزخرفاتی صرف میشوند؟ در غیاب کارگردانهای خوب، جوجه کارگردانها جرأت میکنند مبتذلترین سریالها را بسازند. چرا از کلمه مبتذل استفاده میکنم؟ سریالی که از فرو ترین روشهای طراحی و اجرای گریم و لباس و صحنه استفاده کرده است، نازلترین دیالوگها را دارد، انگار هیچ منشی صحنهای نداشته است و هزاران ایراد درشت درشت چه صفتی بهتر از این لایقش است؟
چطور ممکن است به جای «به هم ریخته هست ولی بزرگه» بگویی «بزرگ هست ولی به هم ریخته است»؟ [جایی که مادر آرش میخواهد پسرش را برای ماندن ترغیب کند]، یا به جای اینکه بگوید «ضد سرمایهداری و کمونیستی» بگوید «سرمایهداری و ضد کمونیستی»! [آرش در تقبیح شعارها و خواست انقلابیون]. لباسهایشان را که نگو! تازه تازه دارد دستشان میآید لباسها چطوری باشد بهتر است. گریم وحشتناک مهراوه شریفینیا با آن لوسبازیها و هیجانزده شدنهای بولد، کنجکاویهای الکی . ماشینهای درب و داغان قدیمی. دیالوگهای تأسفانگیز. مونولوگهای مسخرهی دفتر خاطرهخوانیهای مضحک کیمیا …
همین! اعصاب ندارم ادامه بدهم. یادم رفت اصلاً چی میخواستم بنویسم …
پ.ن: ولی مرجانه گلچین بازیگر توانمندی است. جوری بازی میکند در سریال نفس گرم که انگار نه انگار گلاب خانم سریال شاهگوش است.