تحلیل

دیشب، دیدن تصویر گل سرخی متأثرم کرد. رنگ دلنشین. غنچه‌ای در کنار. من آخرین بار کی گل سرخی را لمس کرده‌ام؟ بو کرده‌ام؟ از نزدیک دیده‌ام؟ دارد چه اتفاقی در من رخ می‌دهد؟ من که نقاشم و طبیعت، جانِ من است، کجا رها کرده شده‌ام؟ کجای مسیر دیگر تصویر و تصور را رها کرده‌ام؟ که…Continue reading تحلیل

مجستیک

امروز بدون عذاب وجدان نشستم حسابی گشت زدم در نت. نه که روزهای قبل حسابی گشت نمی‌زدم، می‌زدم. بیشتر هم حتی. ولی امروز عذاب وجدان نداشتم. کارها را تمام کردم. یعنی سفارش‌های دیماه را. نوشتنم نمی‌آید؟ حرفها در سینه دارم. لَنگ. شعرهایی بیت بیت. دلم، یک پنجره می‌خواهد بلند. نورگیر. با رف پهن پُر از…Continue reading مجستیک

از نصایح

از گوگل‌پلاس خانم کبری آسوپار: «حالا اگر رفتید به نوه‌ی امام و پسر هاشمی و اون یکی نوه‌ی امام و پسر عارف و برادر نوبخت و خواهرزاده‌ی روحانی و دختر هاشمی و برادرزاده‌‌ی قاسم سلیمانی و پسر آیت الله مطهری و برادر اسحاق جهانگیری و پسر وزیر اطلاعات و خواهرزاده‌ی خاتمی و پسر شهید مفتح…Continue reading از نصایح

برف

کاش امروز صبح زود بیدار می‌شدم، رفتنی سر کار برف تند می‌شد، و می‌شد برگردم خانه، بنشینم کنار بخاری، لحافی دور تنم، پاهایم را می‌چسباندم به منطقه امن بخاری و چای می‌نوشیدم …     ای داد …

بشقاب پرنده‌ها

این عکس از تلگرام به دستم رسید. نشستم و دقایقی چند تماشایش کردم. تمام اجزایش را. پرچین‌ها، درخت‌ها، بوته‌ها، مردم روی پُل، پرنده‌ها … آخ پرنده‌ها.خوب یادم هست. خوب سر جایشان هستند. تکان نخورده‌اند. همان‌قدر که احساست من. همانقدر که ترکیب بال و دُم این پرنده‌ها. همانقدر شگفتی و تحیّر من در اجزایی که نمی‌توانستم…Continue reading بشقاب پرنده‌ها

قهرمان‌های انقلاب

گفتی: ـ چه فایده که اسم خیابان بزرگی را به نام پدرم بگذارند، چه فایده من همه روزه چندین‌بار هیبت اسمش را از عابران و غریبه‌ها بشنوم. چه فایده که من چیزی بیش از دیگران درباره‌ی او نمی‌دانستم… یا در بین آ‌نها کسی نبود که واقعاً بتواند درباره‌ی او حرفی به من بزند؟ شگفت‌زده گفتم:…Continue reading قهرمان‌های انقلاب