رفته بودم نوشتههای هفت سال پیشم را بخوانم. برای نوشتن چیز دیگری لازم داشتم. احساس عجیبی تجربه کردم. احساس کردم در زمان جا زدهام. احساس کردم هرگز روزی شب نشده و ماهی سر نیامده و سالی نو نشده. اندوه و تنهایی و بیماری و حسرت همان است که بود. بود بود. توی یکی نوشته بودم…Continue reading در هیچ افقی جادهای نبود*
سال: ۱۳۹۵
زبانم سرخ نیست
دیروز دوتایی رفتیم دکتر. هر دو سرماخورده. که چی؟ دکتر که داشت معاینهام میکرد و از علائم میپرسید گیج شده بودم. حتی چند بار نگاه امیر کردم که تایید کند من فلان علامت را دارم یا نه. اینکه گلویم میخارد را گفتم نه. یکجوری است و دو سه دقیقه بعد گفتم بیشتر خشک است تا…Continue reading زبانم سرخ نیست
خوش به حال غنچههای نیمه باز
از بهار چه خبر؟
اصرار کن تا بگوید
من میمیرم برای اشکهایش. اشکهای علی وقتی که تو را به خاک سپرد. برای آنجا که رو کرد به رسول خدا و گفت: ای رسول خدا، ودیعه گرانبهای تو اینک به سوی تو بازگشت. و آنچه نزد من بود حالا پیش توست. ولی اندوه من همیشگی است و شبهای من به بیداری خواهد گذشت تا…Continue reading اصرار کن تا بگوید
یکی بود یکی نبود قصه ما راست بود؟
جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم. مسابقه جدول بود که تلفنم زنگ خورد و قطع شد. صدا به قدری ضعیف بود که دنبال واکنش مجری مسابقه بودم به صدای زنگ تلفن شرکتکننده که دوباره زنگ خورد. مجری واکنشی نشان نداد، گوشی من بود. کِی صدایش را کم کرده بودم؟ دوست نداشتم بلند شوم جواب بدهم اما…Continue reading یکی بود یکی نبود قصه ما راست بود؟
فوروارد
نوشته : «ترک شدن نیس که آدما رو میترسونه. تو روند خیانت، تحقیره که آدمو ناراحت میکنه. آدم میشینه و نخی رو میکشه تا ببینه از کی شعورش به بازی گرفته شده. اولین جرقه کی بود؟ از کی انقد احمق شد که نفهمه و مورد دروغ واقع شه؟» (+)
اینها را مینویسم که آنرا ننویسم.
طبق آخرین پژوهشهای انجام گرفته دانشمندان اعلام کردند پنیسیلین بثژ دور ریخته شده در موشهای فاضلاب موجب بروز سرطان تا هشتاد و پنج درصد میشود. لطفا بعد از امحای صحیح آمپولهای پنیسیلین خود را دور بریزید. داشتم روش صحیح امحا را توضیح میدادم که بیدار شدم.