زخم‌ها

سال نود که از طرف برنامه ماه عسل آمدند توی خانه فیلم بگیرند گفتند پاشو جارو بکش فیلم بگیریم. گفتم وقتی خسته باشم می‌نشینم و جارو می‌کشم. گفتند نه، همان ایستاده جارو کن. امیر تعریف کرد که من وقتی او خانه نیست می روم روی چهارپایه و از این کارم راضی نیست. همدردهای نامهربان بعد از برنامه مسخره‌م کردند و متلک بارم کردند که که ما حتی گردگیری هم می‌کنیم (آه که زبان چه نیرومند است در خراشیدن و زخم زدن) و فیلان. پنج سال گذشته است. از حالشان خبر ندارم، ان‌شاءالله که خوب هستند و سرحال. من اما هنوز هم نشسته جارو می‌زنم. گردگیری  می‌کنم و وقتی امیر خانه نیست توی حمام قالیچه می‌شویَم،و امیر همچنان راضی نیست.

 

photo_2016-06-18_11-49-16

 

من اما خوشحالم و هر دم می‌گویم خدایا شکرت. به تنم وعده می‌دهم چیزی نمانده، بعدش استراحت می‌کنیم. یادش می‌اندازم چقدر قوی بوده، چقدر مهارت داشته. گولش می‌زنم و همراهی می‌کند و بعد دراز می‌کشم و قشنگ‌ترین حس دنیا را مزمزه می‌کنم. منتظر می‌مانم آقای خوبم برسد و لبخند بزند و بگوید باز خودت را خسته کردی؟
خدایا شکرت. ممنونم که قوت می‌دهی به من. ممنونم که رضایت می‌بخشی به من

10 دیدگاه روی “زخم‌ها

  1. سلام عزیزم اتفاقا با دیدن برنامه ماه عسل همش به یاد شما می افتم اومدم یه سر به سایتتون بزنم که این پست رو دیدم امیدوارم همیشه همین طور قوی و با اراده باشین با آرزوی موفقیت و سلامتی روز افزون

  2. سلام سوسن جان من از خواننده های خاموش وبلاگ و بعد هم سایت شما بودم و هستم تقریبا از سال ۸۷-۸۸ پیگیر مطالبت هستم . عزیزم این درمان قطعی ام اس که جدیدا زیاد ازش حرف می زنند به درد شما هم میخوره ؟ خیلی خوشحال شدم این خبر رو شنیدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید شما بودی ! امیدوارم که هر چه زودتر سلامتی رو در آغوش بگیری و با نوشتن این خبر ما رو شاد کنی .

    1. سلام ملیکای عزیزم.
      درمان قطعی برای ام‌اس ممکن نیست عزیزم شما باور نکن. قاعده‌ای در علم طب است که می‌گوید آسیب‌های وارده به سیستم عصبی ابدا و تحت هیچ شرایطی ترمیم نمی‌شوند. سیستم عصبی هرگز بازسازی نمی‌شود و این یعنی گول این خبرها را نخورید
      سپاسگزارم که به فکر من بودی

  3. قربون اون دستهای با همّتت…
    جدی بگم… هر وقت از بی وفایی ِ زبان آدم ها می گی؛ حالم بد می شه…
    اشک میریزم…
    زبونم به نفرین باز نمیشه که بگم… چون خراش دادن دل با زبان بی شک کم تاوان نخواهد داشت، باز دعا می کنم، باز آرزو می کنم که خدا من و اونها رو که از بیرون گودها می ایستیم و نسخه ی مردم و حُکم و عاقبت صادر می کنیم، ماها که زبونمون هیچ افساری نداره، ماها که بُخل و کم داشته های خودمون رو از بی هنری درمان نمی کنیم و زبون میشیم و نیش میشیم، هدایتمون کنه و مواظبمون باشه.
    عزیز دلم، عاشق زندگی کردنتم:*
    خدا حفظت کنه و بمونی و روز به روز قوی تر بشی و خوشبخت تر،‌ آمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.