تو بیا ای یار دیرین، تو بیا ای شور شیرین
که به صحراها و دریاها بباریم
تو بیا ای باد و باران
به تن خشک خیابان
شاخه ای از باغ فرداها بکاریم
تو بیا با هم دوباره
در شب سرخ ستاره
آسمانی از کبوترها بپاشیم
تو بیا ای خنده ی دور
در سحرگاهان پرنور
سر خوش و خندان لب و دیوانه باشیم
تمام کهکشان نشان از تو دارد
زمان بدون تو سره گذر ندارد
جهان به احتمال خنده ی تو زیباست
بهشت من همین دقیقه ها همینجاست
تو بیا با من نگارا
تازه کن هوای ما را
تو بیا ای جان که با تو
بزنم دل را به دریا
تو بیا ای یار دیرین
تو بیا ای شور شیرین
تو بیا تا شب دوباره
سر زند ماه و ستاره
تمام کهکشان نشانه از تو دارند
زمان بدون تو سره گذر ندارد
جهان به اعتبار خنده تو زیباست
بیا تمام ناتمام ما همین جاست
متن تیتراژ پایانی سریال لیسانسهها با صدای امید نعمتی
و عکس متعلق است به ده دوازده سال پیش و اتاقم در تبریز. احتمالا سال ۸۴
قاب نکردی که این تابلو را سوسن جان
دیشب خوابت را دیدم. خیلی خوشگل بودی. مثل همیشه
عکس برای اتاقم در تبریز است برای ده و خردهای سال پیش 🙂
چقدر خوب عزیزم