زخم‌های گرامی

من زخم‌های بی‌نظیری به تن دارم اما
تو مهربان‌ترینشان بودی
عمیق‌ترینشان
عزیزترینشان
بعد از تو، آدم‌ها
تنها خراش‌های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ‌کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدم‌ها
تنها خراش‌های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند اما نبُردند
تو بعد از هر زخم تازه‌ای دوباره باز‌می‌گردی
و هربار
عزیزتر از پیش
هربار عمیق‌تر

 

رویا شاه‌حسین‌زاده/ صدای زنگ در آمد /نشر نیماژ /ص.۳۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.