فیدلی دو روز است دارد نبش قبر میکند. بلند شده پستهای چهار پنج سال پیش وبلاگها را بالا آوردن و حال بد کردن. حال بد کردن دارد چون پشت هر اسم وبلاگی هزاران هم نه، یکی و نصفی خاطرهی تلخ و شیرین ورمیقلمبد که انگشت شست بینوا را مجبور کند هی دویست و خردهای پست را فیلک کند.
این وسط وبلاگهایی هم بود که اصلاً یادم نبود روزی خوانندهشان بودم، نشستم به خواندن و یک چندتایی دندانگیر و حال خوبکن هم دیدم که برای پاک کردن درفت پست امشب/امروز کارآمد بودند انگار. حالم بد بود.
اصلاً وبلاگ پونزنامه را کسی به خاطر دارد؟ طنز واقعه «یک مشت ناپروکسن» خودم بود با بازنشر پستهای حسن خدابیامرز که یکیاش را هم نخواندم، چه سعادتمند بود حسن.
فیدلی حسابی پریود شده است و نبش قبر میکند و میزند دفتر دستک پست نوشتنم را به هم میریزد. چه غم داشتم امروز.