نه چنین زار که اینبار

 

الهه می‌گفت عمه برای تولدت نقشه کشیده بودم. می‌خواستم بندازم دوشنبه که نوبت ماست بیاییم پیش شما که آبا کلی کِیف کند. بغض داشت وقتی می‌گفت. و من بغض دارم وقت نوشتنش که چه تلخ سی‌و‌نه سالگی را شروع می‌‌کنم.

——————

بی‌نهایت و صمیمانه از ابراز همدردیتان سپاسگزارم. ان‌شاالله داغ نبینید.

یک دیدگاه روی “نه چنین زار که اینبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.