دلیل اینکه گاهی دیگران ما را آزار میدهند، نیاز آنان به دعای ما و توجه الهی است. اگر برای آنان آمرزش و برکت طلب کنیم، دیگر ما را نمیآزارند، بلکه از زندگی ما بیرون میروند به آنچه صلاحشان است، روی میآورند.
کاترین پاندر /از دولت عشق /ص.۴۳
پ.ن: آدمهایی که در حقم بدی کردند را رها کردم و حتی برایشان آرزوی خوشبختی کردم و اگر از غمشان آگاه شدم غمگین شدم ولی بعدها فهمیدم سایه شوم و بدخواهشان حتی تا همین حالا و حتی تا حد خراب کردن خوشبختی کوچک من پیش آمده است. خانم پاندر نظرت؟
والا فکر نکنم بتونم نظر خانم پاندر رو درک کنم. نیاز اونها دعای ما و توجه الهیست؟ به نظرم نیازشون همون آزاد کردن ترسها و خشمها و تحقیرشدنها هست که خب دارن انجام میدن. و ما هم میتونیم تحمل کنیم و اتفاقا باید خیلی اهمیت ندیم و به قول خارجیا tolerance داشته باشیم. قرار نیست ما هم درگیر وضعیت اونها باشیم.
دعا نیاز ماست. تا بتونیم با دعا (که اگه برای اونها باشه ما رو بیشتر از منیت و ایگوی خودمون دور میکنه و فایده اش بیشتره) و توجه به نیروی الهی کمی بهتر تحمل کنیم و خوش باشیم.
از زندگی ما بیرون میروند؟ اصلا؛ به هیچ وجه! من از کودکی یکی از این بدبخت بیچارهها بودم (هستم هنوز فکر کنم) که همه میاومدن اذیتش کنن تا بلکه تخلیه بشن. خیلی واضح میگم که نه تنها کم نمیشن بلکه از یه جایی به بعد یه علامتی در پیشونیتون نقش میبنده که هرکسی ببینه به خودش میگه «اوه. این اون کسی هست که میتونم خشمم رو سرش خالی کنم». تجربهی خوبی نیست.
برای همین بعد از دعا به درگاه الهی، مشت و لگد رو هم بد نیست تمرین کنید. در کل کم نمیشن. تجربهی شما رو تا حدودی درک میکنم.