من به این فیلم بدهکارم. ماههاست که میگویم باید دربارهاش بنویسم و یادم میرود. هر وقت بنجل ایرانی میبینم که میلیاردی تیلیاردی فروخته فقط برای خاطر سر و ته لخت یک زن یا اینور آبی آنور آبیهایش، کلکهای خاص سالن دارها یا هر چی که فکرش را بکنید، میگویم باید درباره این فیلم بنویسم. فیلمی…Continue reading اینو همه میدونن، همه*
سال: ۱۳۹۷
رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد*
از آنچه مادر برایم و در واقع از من برای خودش حفظ کرده، تکه پارچهای که دوره راهنمایی در مدرسه آموزش گلدوزی داشتم، تا گلدوزی که دهه هفتاد دوخته بودم و نمیدانستم کجا گم و گور شده، از اولین قلاببافیهایم و… آخ آخ آخ تکه لباسی که از وقتی مجرد بودم داشت تا…Continue reading رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد*
کاش اسم فیلم یادم بود
شده تا به حال جایی باشید که میراث تقسیم میکنند؟ من بچه بودم که توی یک فیلم انگلیسی خواهر برادرها را دیدم سر واماندهی مادر دعوا میکردند، حالا دعوا نه گیس و گیسکشی اما، آن چشمداشت را میگویم. آن حرص تصاحب «یادگاری» که هر وقت استفاده کردم برایش صلوات میفرستم. اگر تا به حال…Continue reading کاش اسم فیلم یادم بود
مرا از این همه سرما ببـر قشلاق آغوشت *
رامبد جوان گفت به نظرش کسانیکه رویا ندارند ول معطلند. فکر کردم به رویا. به چیزی یا چیزهایی که دلم بخواهد. یادم آمد مدتهاست به چیزی یا چیزهایی فکر نکردم و دلم نخواسته. رویایی ندارم و یکجور خاصی، وقتی هم چیزی دیدم و دلم خواسته عقل با توجیهی کاملاً علمی رأیم را زده و گذاشتمش…Continue reading مرا از این همه سرما ببـر قشلاق آغوشت *
ویلٌ للمطففّین
یادش بخیر، بچه که بودم یک مغازهای نزدیک خانهامان بود که اصلاً هم کارش ربطی به ویتامین سی نداشت، مرد فروشنده حتی کت طوسی میپوشید و پشت میز معلمی فلزی مینشست و در ازای یک تومن فکر کنم یک قرص جوشان ویتامین سی میداد که آن قدیمها لای زرورق میپیچیدند به چه شیکی و…Continue reading ویلٌ للمطففّین
یک روز به شیدایی
انگار هر بار هر آهنگی را گوش داده، باهاش بازی کرده، برایش استوری بورد کشیده، توی ذهن خلاقش صحنهآرایی کرده، نقشها را تنظیم کرده، آدمهایش را تمرین داده و یک روز نشسته به کارگردانی. بعد با یک تدوین حرفهای فیلم کوتاهی تولید کرده است که حیف است فقط به عنوان داباسمش بهش نگاه کرد.…Continue reading یک روز به شیدایی