خواستم توی دستشویی زمین نخورم به هر ضرب و زوری بود پهن شدم جلوی دستشویی. وضعیت دشواری بود. ساعت هشت افتادم و ساعت ده بعد از بارها تلاش و جابجایی مویی، بالاخره بلند شدم نشستم. خستهام. خیلی خستهام. تنم درد میکند، کمرم به شدت خم مانده بود و عضلاتش گرفته است. نشستهام به خوردن صبحانه و دلم چایی میخواهد. این افتادنهای پی در پی این روزها نشانه خوبی نیستند.
*سلام
صبح همان صبح است
ولی مگر بی تو
به خیر میشود؟
علی کیا