این عکس را «شب مهتاب» ماه گذشته گرفتم. نصف شب از درد اسپاسم بیدار شدم و فیگور کزازی گرفتم و چشمم افتاد به ماه گرد درخشان. کورمال گوشی را یافتم و عکس را گرفتم که بنویسم اینجا که بیخبر بودم در شبهای ماهْ کاملی هستیم و عجیب که ترانه شب مهتابه افتاده بود سر زبانم.
امشب شب مهتابه طبیبم رو میخوام
طبیبم اگر خوابه حبیبم رو میخوام
خواب استُ بیدارش کنید
مست استُ هشیارش کنید
گویید فلانی آمده
آن یار جانی آمده
و پرت میشدم خانه پیروزی، عدل اتاق خوابش. عدل با صدای مهران مدیری، و گوشی بلکبری. آنجا هستم. از گوشهای خودم را تماشا میکنم. در بیکجایی، بیوزنی. ترانه مدام تکرار میشود و من از همان زاویه دارم دنبال خودم میگردم در اتاق خواب خانه پیروزی:
آمده حالتُ
احوالتُ
سیه موی تو
سفید روی تو
ببیند برود…