وسط کش دادن بحثی که نمیخواستم کش پیدا کند و اصرار داشت ادامه بدهد گفت من و دخترم وقتی میآییم پیشت لباس کهنه و پاره میپوشیم – واقعاً کهنه و پاره- که تو غصه نخوری.
ناظم هروی*
وسط کش دادن بحثی که نمیخواستم کش پیدا کند و اصرار داشت ادامه بدهد گفت من و دخترم وقتی میآییم پیشت لباس کهنه و پاره میپوشیم – واقعاً کهنه و پاره- که تو غصه نخوری.
ناظم هروی*
این یکی برای من خنده داره!
:))
چه شعر خوبی. من همیشه اینجا رو میخونم از rss. این شعر رو که خوندم گفتم بیام یه سلامی بکنم و کامنتی بذارم
خوش باشی همیشه
……..چه سازم به خاری که بر دل نشیند 🙁