آبان زمین می‌لرزد

 

دیروز ساعت پنج و نیم صبح بیدار شدم از اضطراب خوابی که بعد از بی‌خوابی دندان‌دردی که با هیچ مسکنی آرام نمی‌شد، دیدم. خواب دیدم زلزله آمد و دیوارهای خانه‌ام که هم خانه ما بود و هم خانه پدری‌طور شروع کرد به فرو ریختن و بعد زمین دیوانه‌وار لرزید و من در حالی‌که کنار دیوار سرم را بین دستهام گرفته بودم می‌نالیدم وای برادرهام وای بچه‌های برادرهام.

همین چند دقیقه پیش از صدای لرزیدن شدید تلویزیون و بعد جنبیدن زمین بیدار شدم. شدید و طولانی. یاد خوابم افتادم و یاد آبان دو سال قبل که مادر زنده بود. و گفتم وای برادرهام و وای بچه‌های برادرهام…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.