که هر کجا خبری هست ادعایی نیست

  ‌ پشت عکس‌های قشنگ، اگر فرض کنیم این عکس قشنگیست، غم‌ها و دردهای بزرگی وجود دارد. شما و من نمی‌دانیم و دلمان می‌رود و می‌خواهیم و می‌رنجیم و می‌شکنیم.‌ یاد بگیریم و به خاطر بسپاریم. هر جایی، هر زمانی چیزی زیبا دیدیم بعد از لذت بردن از زیبایی اگر حسی تلخ و گزنده خواست…Continue reading که هر کجا خبری هست ادعایی نیست

بگو خیال تو شب‌ها کمی به رحم آید*

   از رسیدن شب و خواب دیدن می‌ترسم. دیشب خواب دیدم در دو دنیای موازی‌ام، اما در یکی سنم کمتر است و از طرفی خودم راوی اتفاقات آن دو سوسنم. در دنیایی دیگر اما محیط بر آن دو. صبح خواب دیدم در خانه پدری هستم. من توی اتاق نشیمنم و سیب؛ دختر خواهرم توی حیاط.…Continue reading بگو خیال تو شب‌ها کمی به رحم آید*

آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست*

  این عکس را همین دیشب دوستی که کنارم نشسته است برایم فرستاد. تا دیدمش انگار تمام بار احساسی جهان را ریختند در قلبم. سالش قطعاً قبل از ابتلایم به ام‌اس است. روپوش اتاق عملم را خودم دوخته بودم. اینجا همان اتاق عمل ساختمان قدیم الزهرای تبریز است. آن تلویزیون عتیقه که تا سالها حتی…Continue reading آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست*

گیرم که جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟*

‌ روزی که این عکس را از ما گرفتند، روز بدی بود. صبح با صدای چکه آب روی فرش زیر رادیاتور بیدار شدم. آنقدر آب به جان فرش رفته بود که دیگر صدای چکیدن آب روی آب‌ بود نه کرک‌های فرش. امیر تلفنی یادم داد پکیج را خاموش کنم. زمستان بود و یک ماه نشده…Continue reading گیرم که جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟*

مطایبه

  نکند این را، حتی این وقت شب، چند روز دیر حتی، ننویسم و مثل خیلی موارد دیگر فراموش شوند از این تنبلی ناشی از یک‌جا ماندگی. بگذارید بنویسم از خواب ترسناک نه، غصه‌دار چند روز پیش – می‌نویسم روز چون مگر نه اینکه از دوازده شب به بعد روز‌ حساب می‌شود؟ خواب تلخی بود.…Continue reading مطایبه