مشاهده

دیروز صبح در بیمارستان شهریار بخش شیمی‌درمانی خانم همراه بیماری شالش را انداخته بود دور گردنش. تنها نبود خانمی هم سن و سالش با شال کیپ تا نزدیک ابرو و دو مرد هم همراهش بودند، پدر پیری را آورده بودند شیمی‌درمانی. تا ظهر، هر بیمار یا همراه بیماری که آمد حتی بدحجاب هم نبودند. حتی…Continue reading مشاهده

حالا به برکت این بزنید و برقصید

هفته اول مهر، مهدیه تعریف می‌کرد که در نصف‌راه (یکی از چهارراه‌های معروف تبریز)، با دوستش رفتند از عابربانک پول بردارند که دیدند یک ساختمانی را آتش زده‌اند. ساختمان را می‌شناسم و چند باری برای تعویض رفترچه بیمه رفته بودم آنجا. حداقل در هر طبقه نزدیک هشت دفتر خصوصی است. اگر تقریبی حساب کنیم و…Continue reading حالا به برکت این بزنید و برقصید

تربیز

به عنوان یک تبریزی که زندگی در تهران را تحمل نکرد عرضم به حضور که، غلط کردی به تبریز می‌گویی آذربایجان جنوبی. ما به تاج سر بودن عادت کردیم زیر پای احدی نمی‌رویم.‌ تو هم عقل داشتی برمی‌گشتی به آغوش ایران گردن فراز می‌کردی. ‌  

این درسته!

  شکایت شهردار تهران از سمانه پاکدل، تحریم افراد و نهادهایی از انگلیس و حالا محکوم کردن رفتار خشن پلیس فرانسه با معترضین خصوصاً  زنان موبور مهربان متشخص توسط ایران. دوران بزن در رو خیلی وقت است گذشته است. ‌ اینها را ثبت می‌کنم همانطور که وقایع ۸۵ تبریز را نوشته‌ام. روزهای تلخ ۸۸ را…Continue reading این درسته!

تبریز و وصف بی مثالش

تبریزی‌ها به شدت تهرانوفیل هستند. یک مثلی ساختم خودم که اگر تهران عطسه کند تبریز حتماً سرفه می‌کند. می‌میرند برای تهران ولی برای حفظ ظاهر پان‌ترک‌بازی در می‌آورند. عجایب مردمی هستند. در این ماهی که دنبال  خانه هستیم و آگهی‌های دیوار را مرور می‌کنم واقعاً فلان‌گیجه گرفتم. از بس اتاق فرمانم گیرپاژ کرده. وقتی مغزم…Continue reading تبریز و وصف بی مثالش

یکی بلند شود بگوید خانه‌ام را روشن کن

وقتی قرار شد جدا از هم زندگی کنیم و من برگردم تبریز، برادر کوچکم این خانه را برایم پیدا کرد. خانه بسیار بزرگ بود و بدتر از همه دستشویی‌اش بیست سانتیمتر بالاتر از زمین بود. من قرار بود تنها زندگی کنم. بزرگترین و جانکاهترین چالش من تنها زیستن در خانه‌ای بزرگ با دور بودن سرویس‌های…Continue reading یکی بلند شود بگوید خانه‌ام را روشن کن