که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما

داشتم عکس صابونی پسر تسبیح را تماشا می‌کردم، یاد قسمتی از سریال اوشین افتادم. همان جا که اوشین و ریوزو رفتند روستای پدری ریوزو. اوشین و خواهرشوهرش هر دو باردارند. اوشین به سختی در شرجی هوا و بدون تغذیه مناسب در مزرعه کار می‌کرد و خواهر ریوزو در ناز و نعمت می‌خورد و می‌خوابید. اوشین…Continue reading که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما

میمندی، چطوره حالت میمندی؟

سریال یاور را محض اتلاف وقت کرختی بعد از افطار تماشا می‌کردیم. من روزه نبودم اما از همیشه بیشتر گرسنه و تشنه می‌ماندم تقبل الله. کل سریال یک طرف، آصف و پدرش یک طرف. شاید شمایی که تماشا کردی مثل من به این سکانس‌ها حتی خندیدی که مگر می‌شود؟ چرا انقدر خالی بستند. اما من…Continue reading میمندی، چطوره حالت میمندی؟

خوش‌سلیقگی

  داشت تیتراژ سریال بزنگاه پخش می‌شد و من که عاشق کشف اسامی طولانی هستم خواندم «فرهاد بهشت پسند گوهری». آخر یک فامیلی چقدر می‌تواند قشنگ باشد؟ بهشت‌پسند آخر؟ انقدر هلو؟ یکی هم بود فامیلی‌ش «قرآن نویس»، وای چقدر خوش‌سلیقه بودند ولی.  

All saints*

  یک. بارتِ جوان؛ دستیار طب اورژانس در قسمتی که دیشب پخش شد، مشکل بیمارش را درست دقایقی قبل از ایست قلبی‌اش تشخیص داد ولی نتوانست نجاتش بدهد. به شدت عصبانی و مستأصل بود از خودش که همیشه تشخیص‌های طوفانی داشت و آن‌روز چون ذهنش درگیر درد و اندوهی عمیق بود، نتوانست به موقع تشخیص…Continue reading All saints*

از شیرینیجات

رضا عطاران در سریال ترش و شیرین هر وقت می‌خواست برود دستشویی با صدای بلند اعلام می‌کرد وقتی هم می‌آمد بیرون دستهایش را با لباسش پاک می‌کرد و اعلام می‌کرد آمده بیرون. حالا جوری شده من هم باید قبل از دستشویی رفتن اعلام کنم که خانم‌ها آقایان تا من خودم را برسانم دستشویی شماها کاری…Continue reading از شیرینیجات

تو بیا

وقتی ترانه تیتراژ سریالی که می‌خنداندت، قلبت را می‌فشارد که انگار هنوز آذر سال نود و پنج است. آغاز گریه‌ها و حیرت‌ها و بی‌کسی‌ها و بی‌عشقی‌هایت. تو بیا تا آرام بگیرد قلبم، پشت پلک‌های متورم و دردناک از گریه‌های دم به دم، نور متصل باش، آبی بیکران باش، عشقی روان باش. تو بیا ای شور…Continue reading تو بیا