مسیر سبز

گیرم که فقط همین یک خیابان در مشهد یک چنین امکانی را فراهم آورده باشد و گیرم‌تر که مختص دوچرخه باشد، همین که هست، که در این چند روز رفت و آمدمان به حرم خوشگل آقا امام رضا علیه‌السلام راحت و بی دردسر و بدون ویبره‌ی جانکاه و وحشتناک پیاده‌روهای متداول ایران‌زمین صورت می‌گیرد باید…Continue reading مسیر سبز

خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز

سری قبلی که رفته بودیم شمال، گرمای شمال به شدت مرا اذیت کرد. با اینکه آن موقع راه می‌رفتم ولی عملاً فلج و ناتوان شده بودم. همه از اثرات گرما روی بیماران ام‌اسی آگاهند. اگر نیستند همین دو جمله بالا کافی است تا بفهمند. خاطره‌ی خوبمان آغشته به رنجوری شد. سری دوم احمدرضا جای بسیار…Continue reading خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز

بی‌ـ

از سفر برگشته‌ام. اگر ابن‌الوقتِ یوسف انصاری کنار دستم بود از «برگشتن» تعریفی اینجا واگویه می‌کردم. اما برگشتن، بعد از سفری طولانی، بدون دسترسی به اینترنت، خبر و تلویزیون به خانه‌ای که تمیز و پاکیزه است لذتی دیگر دارد. حتی قطع شدنِ آنتنِ تلفن همراهت. غرق شدن در سکوتِ دشتهای بی‌نهایت زیبا، مزارع و کشتزارهای…Continue reading بی‌ـ

جزء از کل*

ذهنم پُر آشوب. کلمه کلمه. دستی برای نوشتن مشغول، نه. پُرم از نوشته‌های نانوشته. خط بزن پاک کن از سر بنویس نه. تند تند پشت سر هم. نقطه کاما، ویرگول. ـ ویرگول مرا یاد محسن حاتمی می‌اندازد ـ سرم بیخود گرم است به هیچ. دلم آشوب اتفاقات نافرم نا مبارک نافرجام. آدم‌های پشت صداهایی که…Continue reading جزء از کل*

جهانهای موازی

خانه را مورچه برداشته است یا داشت برمی‌داشت. همین دیشب بود که سر سوسک سر به سر امیر گذاشتم و امیر گفته نه که تو از مورچه نمی‌ترسی. گفتم دیگر نمی‌ترسم. دیگر نمی‌ترسم ولی اگر خانه را بردارند می‌ترسم. رفتم پودر مورچه‌کُش را آوردم دیدم از دو جای دیگر هم نقب زده‌اند بیرون. هر سه…Continue reading جهانهای موازی

موتیفات دی‌ماهانه!

۱. «نگران جهانی هستم که تو را نداشته باشد و از قضا جهان ِ من هم باشد – ز.ب.م -» ۲. اشارپ را تمام کردم. سریع فرستادم تبریز برسد دست تسبیح که مبادا وسوسه شوم برای خودم بردارمش. ۳. اگر تاب سیب را شروع نکرده بودم الان به این تصمیم کبرایم همت می‌گماشتم که بافتن…Continue reading موتیفات دی‌ماهانه!