از تهی سرشار

  ‌ سال بسیار کم‌باری داشتم. کتاب و فیلم و نقاشی و گلدوزی در حد بسیار پایین بوده و قابل دفاع نیست این تنبلی. داشتم خودم را سرزنش می‌کردم. داشتم خودم را با خیلی‌هاتان که عکس‌های قشنگ قشنگ از سفر و سفره و کتاب و هنر و طلبیده شدن‌هاتان به حرم‌های لطف و حریم‌های طبیعت…Continue reading از تهی سرشار

یادبودها/نبودها

یادم هست هنوز سه‌پایه‌ام را اسماعیل نساخته بود. توی حیاط یک قالیچه‌ای پهن کردم و بوم را تکیه دادم به دیوار. پیراهن مردانه طوسی تنم بود حتی. موهایم را دم اسبی بسته بودم. علی هنوز به دنیا نیامده بود. گزگز کف پاهایم تازه شروع شده بود و تاری دید چشم چپم داشت خوب می‌شد. کتاب…Continue reading یادبودها/نبودها

چهار پُست با یک کلیک

اول: چه بخواهید قبول کنید یا نه، شبکه‌ی مستند یک شبکه‌ی موفق در تلویزیون ایران است. در این شبکه برنامه‌ای به نام «نردبان» پخش می‌شود که کارهای مستند آماتوری را پخش می‌کند که توسط منتقد نیز کم و کاست یا نقاط قوت مستند بررسی می‌شود. آنچه باعث شد امروز پُست بسیار مفصلم با عنوان «اگر…Continue reading چهار پُست با یک کلیک

ناموتیفات!

از وقتی بافتنی شده است سرگرمی غالبم، کمتر کتاب می‌خوانم و اصلاً نقاشی نمی‌کشم. فیلم؟ خوب وقتی امیرآقا می‌پرسد فیلم ببینیم یعنی باید فیلم ببینیم، پس تماشای فیلم سر جایش هست. در چند روز گذشته دو کتاب باریک خواندم: «یک چرت کوتاه» لیلی دقیق و «کانادا جای تو نیست» فرشته توانگر. اولی مرا بُرد به…Continue reading ناموتیفات!