بهشت را بهشته‌ام

یک خانم پیر مهربانی اینجا همسایه ماست که همان فردای اسباب‌کشی آمد سر زد. درست عین لیلان خانم کوچولو و عفیف. انگار خودش. از همان دم در حرف زنان می‌آید و حال و احوالی. دستم را می‌گیرد و صحبت می‌کند. امروز برایمان کمی گل محمدی آورده بود. گفت از حیاط پشتی همین خانه چیده. تصمیم…Continue reading بهشت را بهشته‌ام

سهّل مخرجه

شیطان دارد دست و پا می‌زند. بسیار دستپاچه و پریشان دارد فحشا و بزه‌های شهوانی را رواج می‌دهد. شیطان بو برده قائم ما اذن ظهور گرفته است. پریشانی جهان را در بر گرفته است. سارومان از سرزمین مقدس دارد اسلام‌زدایی می‌کند. گفته فیلمبرداری و پخش مراسمات افطاری ممنوع است. آه ای جنگل به پا خیز.…Continue reading سهّل مخرجه

ای آزادی! تو چقدر خوبی

کامنت مخاطبی درباره این کتاب دوباره یادش را برایم زنده کرد. اینکه به قدری کتاب در ایجاد افق ذهنی از آزادی در کودکی ایشان مؤثر بوده که بعد از سی سال جستجو بالاخره در دست دوم فروشی پیدایش کرده است. یادم افتاد متأسفانه جوگیر شدم و با تعدادی کتاب دیگر داده‌ام به سیب عزیزم. فلذا…Continue reading ای آزادی! تو چقدر خوبی

خالگی خالگی

آرتین خوشگلم می‌رود کلاس دوم، در یکی از درسها که درباره نسبتهای فامیلی است دچار مشکل بغرنجی شده بوده گویا. مادرش می‌گفته چه کسانی سمت پدری هستند؟ می‌گفته خاله. مادرش گفته نه، خاله سوسن خاله‌ی باباست. مثلاً خاله حوری، خاله پری سمت من هستند، عمه‌ها سمت بابا. باز می‌گفته نه! خاله سمت باباست. آن‌وقت پس…Continue reading خالگی خالگی

روضه

فیلم بی‌قراری و گریه و آه سنگین آرتین چهار ساله را در اربعین شهدای شاهچراغ تماشا می‌کردم یاد رقیه سه ساله و امام محمدباقر پنج ساله افتادم. آرتین فقط شهادت پدر و مادر و برادرش را توسط یک داعشی لعین دیده اما، آن دو بزرگوار صحنه عجیبی را تجربه کرده‌اند. صحنه را با عبور دادن…Continue reading روضه

خواب نما

تصور کنید دارید فیلم می‌بینید، آرام و دلپذیر. ناگهان یک عکس ظاهر می‌شود. صورت کثیف و سیاه کودکی با چشم‌های گرد و موهای کوتاه. با چنین تصویر وحشتناکی از خواب پریدم. دوباره چشم‌هایم را بستم و باز همان تصویر را دیدم و سریع بیدار شدم. ساعت چهار و نیم صبح بود. صورت کودک کثیف سیاه…Continue reading خواب نما