آن طرفی‌ها دعوا کرده بودند

تعطیلات نیمه خرداد سال ۹۱ هم از پنجشنبه یازدهمش شروع می‌شد. دردم بسیار شدت گرفته بود و دیگر نمی‌توانستم راه بروم. اسپاسم عضله فسقلی در داخل لگن سمت چپ، هم پایم را می‌کشید بالا هم کمرم را خم می‌کرد. به سیاق پنجشنبه‌ها مهیا می‌شدیم برویم خانه پدر امیر. تماس گرفتند گفتند در راه سفری یکهویی…Continue reading آن طرفی‌ها دعوا کرده بودند

نجابت دواعش وطنی

احمدرضا یکی دو سال پیش در اینستاگرامش درباره گم شدن دوچرخه‌اش در فرانسه نوشته بود. نهایت نتیجه گرفته بود چه مملکت متمدنی است فرانسه که برادر بزرگ (دوربین مدار بسته) ندارد. چه با شکوه بلادی و چه نیکو قرارگاهی که نشد دزد دوچرخه‌ام را بیابند. مطی حیدری هم در اولین باری که رفت فرانسه از…Continue reading نجابت دواعش وطنی

آزادی کُلّش واس ماس

زیاده‌نویس اسم وبلاگ امیر(سجاد) حکیمی بود. اولین‌بار سال ۸۲ که با هم چت کردیم تازه یکی از داستان‌هایش را خوانده بودم. نظرم را پرسید، گفتم خوب بود ولی من آخرش نفهمیدم حَسن یوسفی کی بود. چقدر خندیدیم و چقدر خجالت کشیدم. ما به این گل فقط می‌گفتیم یوسفی. تمام مدتی که داستانش را می‌خواندم و…Continue reading آزادی کُلّش واس ماس

خب خب دوشاخه انقلاب را کشیدند بیرون

خرس ترجمه یک داستان کوتاه از بکت را کار کرده گذاشته به نام «پایان». از نیمه شب دارم می‌خوانمش بالاخره الآن تمام شد. نه! طولانی نبود از بس هی خواب و بیدارم و مشغولیت‌های دیگر که که تکه تکه خواندم. داستان و ترجمه خوبی است پیشنهاد می‌کنم بخوانید:(+) داستان ملال‌آوری است. به قول آیدا کارپه…Continue reading خب خب دوشاخه انقلاب را کشیدند بیرون

لحظاتی که کنار تو به تلخی طی شد*

۱.چند روز پیش در فیدلی دیدم زهرا اچ‌بی به روز کرده است آن هم نه یکی دو تا، ده‌ تا. آن‌هم به انگلیسی. فهمیدم واگذار شده است. مثل وبلاگ احمدرضا. اسکرین شات گرفتم در اینستاگرام برای زهرا فرستادم، بالطبع ناراحت شد و خب کاری هم نمی‌تواند بکند. اما چطور با مسئله کنار می‌آیند؟ همه دارایی…Continue reading لحظاتی که کنار تو به تلخی طی شد*

خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز

سری قبلی که رفته بودیم شمال، گرمای شمال به شدت مرا اذیت کرد. با اینکه آن موقع راه می‌رفتم ولی عملاً فلج و ناتوان شده بودم. همه از اثرات گرما روی بیماران ام‌اسی آگاهند. اگر نیستند همین دو جمله بالا کافی است تا بفهمند. خاطره‌ی خوبمان آغشته به رنجوری شد. سری دوم احمدرضا جای بسیار…Continue reading خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز

بی‌ـ

از سفر برگشته‌ام. اگر ابن‌الوقتِ یوسف انصاری کنار دستم بود از «برگشتن» تعریفی اینجا واگویه می‌کردم. اما برگشتن، بعد از سفری طولانی، بدون دسترسی به اینترنت، خبر و تلویزیون به خانه‌ای که تمیز و پاکیزه است لذتی دیگر دارد. حتی قطع شدنِ آنتنِ تلفن همراهت. غرق شدن در سکوتِ دشتهای بی‌نهایت زیبا، مزارع و کشتزارهای…Continue reading بی‌ـ