عربی‌اش می‌شود ماهر

در مراسم جشن تکلیف زهرا، از علیرضا هم سوال پرسیدند بلد بوده جایزه گرفته. گفتم آفرین عزیز باهوشم. می‌گوید باهوش فقط خداست، که همه چیز را آفریده. همه چیز نابود می‌شود جز او. خب. به همان واژه تشویقی عشقیم باید قناعت کنم.    

إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ

یکم: در آیه  انعام: ۱۶۱ این صفحه می‌فرماید «بگو: محققا مرا خدایم به راه راست هدایت کرده، به دینی استوار، همان آیین پاک ابراهیم که وجودش از لوث شرک و عقاید باطل مشرکین منزه بود.» حالا تصور کنید که حضرت ابراهیم علیه‌السلام شیعه حضرت علی علیه‌السلام است. در واقع حضرت محمد صلوات الله علیه و…Continue reading إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ

غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود*

سیب نوشته: «یا لطیف داشتم کابینت رو تمیز می کردم ، ظرف سفالی رو پیدا کرد و برداشت. گفتم اون مال سبزه عیده عزیزم، بذار سرجاش! برداشت که کمی بازی کنه … اومده میگه مامان میشه اینو بزاریم تو موزه؟ گفتم آخه این که قدیمی نیست! میگه میزارم یه جا که قدیمی بشه ، انسانهای…Continue reading غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود*

عِرق ملی

هنوز سوالات علیرضا درباره انقراض دایناسورها را هضم نکرده بودم که امروز سیب تعریف کرد علیرضا از روی کتاب تعلیمات اجتماعی زهرا فهمیده ایران قبلاً خیلی بزرگ بوده و به مرور بخشهایی را از دست داده. از سیب پرسیده اگر تبریز از ایران جدا شود چه می‌کنی؟ بعد توصیه کرده اگر تبریز را از ایران…Continue reading عِرق ملی

من و این همه خوشبختی

با خط ثابت خانه‌اشان زنگ زده به خانه ما. گفت خودم شماره‌ات را پیدا کردم زنگ زدم ها. می‌گویم بله عشقیم رفتی مدرسه باسواد شدی برای همین. پرسید شام خوردید؟ گفتم نه هنوز. گفت ما هم نخوردیم. بعد خداحافظی کرد. باز بنویسم قلبم گرومپ گرومپ خیلی لوس می‌شود می‌دانم. اما همین است.