از شبهای بیخوابی است. صرف بیهودگی. دخترها در عمه پارتی اینبار روش تغییر دادند یا تغییر تاکتیک یا استراتژی. هر چه بود، دیپلماسی نبود میدان بود. جمع شدند در اتاق خواب کپه شدند به چه صورت نمیدانم ولی آنجا خوابیدند. تنهایم. میان جمعشان هم تنها بودم. موقع خوردن و فیلم کرهای مسخره دیدن و بعد…Continue reading که دارم من دلی از درد او ریش*
برچسب: اعترافات
عید است و چه مبارک عیدی
برای «همجوار خدا» چه میکنید؟ من از خاسرانم. سالهای سال بینصیب بودم از او که سنگش را سنگین با خودم حمل میکردم. دوست داشتم مثلش شوم اما تلاش نکردم بیاموزمش. کلاس و مکتبش دایر بود و من در دشت و دمن شلنگ تختهانداز از هر درخت بارداری میوهای چیدم و ترش و شیرین خورده نخورده،…Continue reading عید است و چه مبارک عیدی
موتوا قبل أن تموتوا*
بدانید آنکه تقوای الهی را رعایت کند خداوند راه خروج از فتنهها را برایش باز کند، و به او نوری بنمایاند که از تاریکی برهد، و او را در آنچه که میل و آرزوی اوست جاویدان کند، وی را نزد خود در خانه کرامت وارد سازد، خانهای که برای خود انتخاب نموده که سایهاش عرش، روشناییاش شادمانی…Continue reading موتوا قبل أن تموتوا*
سربالایی بهشت
خداوند با آیات روشنش راه عذر را بر شما بسته، و حجّتش را بر شما تمام کرده، و از اعمال آنچه را دوست داشته و آنچه را مورد نفرتش بوده برای شما بیان فرموده، تا محبوبش را انجام دهید، و منفورش را ترک نمایید، رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ مکرّر میفرمود:«بهشت پیچیده به سختیها،…Continue reading سربالایی بهشت
یکی بلند شود بگوید خانهام را روشن کن
وقتی قرار شد جدا از هم زندگی کنیم و من برگردم تبریز، برادر کوچکم این خانه را برایم پیدا کرد. خانه بسیار بزرگ بود و بدتر از همه دستشوییاش بیست سانتیمتر بالاتر از زمین بود. من قرار بود تنها زندگی کنم. بزرگترین و جانکاهترین چالش من تنها زیستن در خانهای بزرگ با دور بودن سرویسهای…Continue reading یکی بلند شود بگوید خانهام را روشن کن
نفاسات فی العقد
بسیار احساس شکست خوردگی دارم. احساس زنی که در جهان وامانده است بی هیچ یاوری مادی و معنوی. با بدنی که عملاً هیچ حرکتی ندارد طعنهها و آزارها را تحمل میکند و در نداری کامل لبه پرتگاه نیستی ایستاده است. دارم آخرین رمق ایمانم و اعتقاد قلبی و یقین عقلیام را نیز میبازم. آن هم…Continue reading نفاسات فی العقد
بیپولی
از بیچیزیهایمان حرف زدیم و اینطوری شد که ادامه دادیم. همیشه دوست داشتن نیست که باعث دوام یک زندگی مشترک میشود.