از شب‌های بی‌خوابی است. صرف بیهودگی. دخترها در عمه پارتی این‌بار روش تغییر دادند یا تغییر تاکتیک یا استراتژی. هر چه بود، دیپلماسی نبود میدان بود. جمع شدند در اتاق خواب کپه شدند به چه صورت نمی‌دانم ولی آنجا خوابیدند. تنهایم. میان جمعشان هم تنها بودم. موقع خوردن و فیلم کره‌ای مسخره دیدن و بعد…Continue reading که دارم من دلی از درد او ریش*

دیشب فیلم قطار سریع‌السیر (۲۰۲۲) با بازی برد پیت را دیدیم. ملعبه فانتزی و خشونت و حماقت. خشونت و خون و خونریزی و حضور در محیط رزم ژاپن گولم زد که کار تارانتینو باشد ولی نبود، کارگردان هیچکس No body ساخته بر اساس رمان ژاپنی. خب فکر کنم گرفتید چه خبر بوده در فیلم. خوشم…Continue reading بی قانونی در قانونی‌ترین کشور جهان

  از وبلاگ بیست‌و‌پنجم نوامبر (+)   با دوستی حرف می زدم که در یکی از بزرگترین کارخانجات داروسازی (ترجیح میدهم نام نبرم)، مدیر بخش فروش داروی بیماریهای خودایمنی ( مثل ام.اس) در بازار خاورمیانه است. سالی چند بار ماموریت می رود ایران، مثل همین چند روز پیش که تازه برگشته و من پرسیده بودم…Continue reading تا که پشکی مشک گردد ای مرید، سالها باید در آن روضه چرید

  ‌ از وقتی یادم می‌آید همه مردم ایران بلااستثنا یک فامیل دور و همسایه و آشنا داشتند که در برهه‌ای حساس بدون تغییر متغیر در آلمان زندگی کردند و خصوصاً از برخورد پیرزن صاحبخانه متنبه شدند و تنها متغیری که تغییر کرده قند و برنج و سیب‌زَمَنی و پنیر بوده! این دروغ را آنقدر…Continue reading Body of lies

    طرف توی اینستاگرام پارچه می‌فروشد از دم تُرک، بعد آمده اطلاعیه زده که در حمایت از «مردم» اعتصاب کرده و سفارش نمی‌پذیرد!  

 خلاصه، اون روز هم روز اعتصاب راننده‌های اتوبوس بود؛ لابد علیه اتوبوسا! ملت هم سرگردون توی کوچه و خیابون دربه‌در دنبال یه لقمه اتوبوس، بدون فحش دادن و بد و بیراه گفتن… گفتم که؛ اونجا اعتصاب بخشی از زندگی عادی مردمه. به هر حال، من داشتم از این ماجرا به‌شدت متضرر می‌شدم. اون روز روزِ جلسهٔ…Continue reading لیلای زری*