این پُست مقرر بود شب جمعه نوشته و ارسال شود، ولی اینترنت قطع بود و شنبه من حالم خوش نبود و حالا که در واقع شده است یکشنبه نوشته و ارسال میشود! خطر عفونت و التهاب برای خیلی از بیماریها خطرناک است. مثلاً کسی که ایدز دارد، با یک پیف کوچک سرماخوردگی ممکن است…Continue reading روز واقعه: انتهای خیابان هشتم!
برچسب: حامد بهداد
خورشید رو روشن کن*
حالم خوب نیست. چند روزی هست که دیگر خوب نیستم. حالِ خوب من بستگی کاملی دارد با وضعیتِ پاهایم. وقتی حالِ پاهایم خوب نباشد، من هم داغانم. داغانم یعنی حالِ هیچ کاری و هیچ تفریحی را حتی ندارم. فقط دراز میکشم و کتاب میخوانم و موسیقی گوش میدهم و شاید فیلمی تماشا کنم. مثل همان…Continue reading خورشید رو روشن کن*
گزارش فیلم-۱
قبول دارم که وبلاگِ من کمکم دارد تبدیل میشود به روزنگاری سینمایی. دیگر نه از داستان خبری هست و نه از روزنگاریهای عاشقانه و نه وقایعنگاری و نقد سیاسی و مذهبی و نه دیگر تکههایی از کتابهایی که خواندهام. من تقصیری ندارم وقتی با مردی زندگی میکنم که کتاب و فیلم از مهمترین دارائیهایش است…Continue reading گزارش فیلم-۱
نقد یک شبهِ فیلم: شبانهروز
فیلمها عموماً، و نه برای خصوص افراد، از روی نام کارگردان یا هنرپیشههایش، بازخورد اولیه دارد. خصوصاً زمانی که کارگردان نامآور نباشد، تکیهگاه عمومی بر صورتها و نامهای آشنا در فیلم است. به شرطی که آن صورتِ آشنا، فردی باشد که وسواس هنری داشته باشد و نخواهد به هر نحوی در هر فیلمی بازی کند،…Continue reading نقد یک شبهِ فیلم: شبانهروز
زنده از آنیم که نمردهایم خوب!
دیشب، داشتم برای همسر جان و همزاد جان تالیاتلی میپختم. یعنی همزاد جان با آقای میم.الف تشریف برده بودند دَدَر، ما هم مشغول پُخت و پز بودیم و همسر جان مشغول نتگردی. بعد دور از جان، همزاد زنگ زد که حالِ میم.الف خوش نمیباشد و حتی بد هم میباشد و این است که دارند برمیگردند…Continue reading زنده از آنیم که نمردهایم خوب!
آدمکشی در کمال خونسردی
همینطوری هم نبود که برویم. قرارمان هست که هر از گاهی برویم پیادهروی تا پاهایم تنبل نشوند، که البته گاهی که نمیشود برویم، تنبل هم شدهاند. بعد که ناهارـ عصرانه ـ شامامان را طبق معمول یکجا نوشِ جان کردیم، قرار شد برویم سینما. بعد از اینکه یک عالمه از شعرهای بانمک نیمه فلسفی، کمی تا…Continue reading آدمکشی در کمال خونسردی